دیوار هم ترک برداشت وقتی آجر دلش شکست…
مهربانی دیوار ندارد
می کشد فریاد نگاه تو در قاب خالی دیوار
پرده ها جنگ در جبهه ی دیوار است! با ادامه ی حصر پنجره ها.
نسیم، نفس های معطرش را هر صبح بر گونه های سرخابی کودکانه شان می دمد تا خواب را در سایه های کوتاه دیوار جا بگذارند و مشتاقانه تا حیاط منتظر مدرسه بدوند دیوارهای آجرنمای مدرسه را سراسر شور و شوق پر کرده است . کلاسها با آغوش باز در آستانه...