بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم ! در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم...
هوس تو را دارم که دیوانه ام کنی،با خواندن یک شعر که مستم کنی با استکانی چای که خوشبختم کنی با یک بوسه ی بی هوا ! فلسفه_نبافم_... هوسِ_زندگی_کرده_ام_با_تو_! بگو_... کنارَت_دقیقا_کجاست_؟! که_زندگی_آنجا_معنا_میگیرد! هوس_کنار_تو_بودن_دارم_!
صبح یعنی منِ دیوانه در آغوش تو بیدار شوم تو بخندی به منو میخِ همین خنده کِشدار شوم...
مجنون به نٖصیحت دلم آمده است بنگر به کجا رسیده دیوانگیام
ای شیر شکاران سیه موی سیه چشم! آهوی گرفتار به زندان شما من دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست جانا، به خدا من... به خدا من... به خدا من
دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید، خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید، جایی که همه مثل هم می اندیشند اصلا کسی فکر نمی کند.
تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن
شاید تو آدم سرسخت و گنده ای باشی ، ولی من دیوونم ... میدونی فرق این دوتا چیه؟ دیوونه ها هیچ موقع تسلیم نمیشن ... اینو یادت باشه.