پرسیدی چرا دوستم داری خوب من؟ روزی که دیدمت زیبا میخندیدی زیبا حرف میزدی و زیبا راه میرفتی... و من دلم میخواست از آن لحظه تا ابد دوستت داشته باشم همین
میچسبد در این بهار کنارِ این شکوفه ها کنارِ باران های بی قرار و ناگهانی اش یک فنجان چای "بهار نارنج" که کنارش آدمی از جنس عطرِ اردیبهشت نشسته باشد...
دختردار که شدید روزی هزار بار در گوشش آهنگِ "یه دختر دارم شاه نداره" را بخوانید؛ اتاقش را پر کنید از خرس و قلب هایِ شکلاتی .. هرروز ببوسیدش و هر از گاهی حرفِ اولِ اسمش را با گلِ رزِ قرمز در جعبه ای بچینید... آنقدر مهم بودنش را تاکید...
خبر خوب این است که کسی می آید در میان روزهای زندگی تان دست هایتان را خواهد گرفت گرمتر صمیمی تر و هزار بار عاشقانه تر کسی که شبیه به آفتابِ بعد از یک روز برفی، به تنِ روزهای سردتان می چسبد.. کسی میاید از جنسِ محبت که مرهم تمامِ...
آرزو میکنم که اگر بناست گره ای در زندگی تان باشد؛ گره خوردنِ دست های یار در دستانتان باشد و بس... و اتفاقا هرچه "کورتر" بهتر...
جایی برای من کنار بگذار در یلدای امسالت؛ در فالِ حافظت؛ پاییز که گذشت... جایی برای من کنار بگذار در تقویم "زمستانت"....
همه ی ما یک آدم هایی را داریم که نمیترسیم از اینکه پیششان گریه کنیم یا قهقهه بزنیم کسی که هرموقع از نقش های اجتماعی مان و "بله چشم" گفتن ها خسته شدیم کنارش خوده خودمانیم ، حتی با موهای ژولیده ، بدون آرایش... کسی که وقتی از همه چیزهایی...
همه یِ ما باید کسی را داشته باشیم که وقتی یک روز ، روزِ ما نبود بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان از سیر تا پیازِ تمامِ بد بیاری هایمان را برایش تعریف کنیم و او هم لبخند به لب گوش کند و پایانِ هر جمله مان بگوید "حق...
و کسی چه میداند که چه توطئه یِ قشنگی است ، دست به یکی کردن برایِ پابندِ هم بودن...
در آغوشم که میگیری معاهده هایِ صلحِ تاریخ را به چالش میکشی، عطرِ پیراهنت بهترین سفیرِ صلحِ جهان است...
صبح یعنی منِ دیوانه در آغوش تو بیدار شوم
مهم نیست که کجاى این خانه خوابم ببرد ! وقتى ... اتاق خوابِ کوچکِ من، آغوش ِوسیعِ مردانه ى توست یعنى ... همه چیز سرِ جایش است ️️️
تقصیرِ ما نبود... قسمت را یادمان دادند تقدیر را یادمان دادند نوبت به جنگیدن که رسید ؛ همه سکوت کردند...
من نگرانم، دلم میسوزد از اینکه چند سال بعد عکسِ دو نفره ام را برایت ایمیل کنم و تو با روشنفکریِ مسخره ای از صمیم قلب برایم آرزوی خوشبختی کنی، من میترسم از اینکه دلم بخواهد سر به تنِ آن شخصِ کناری ات نباشد و مجبور باشم لبخندِ احمقانه ای...
صبح یعنی منِ دیوانه در آغوش تو بیدار شوم تو بخندی به منو میخِ همین خنده کِشدار شوم...