متن رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رعناابراهیمی فرد(رعناابرا)
منتظر بهار بودم
تا سراغت را بگیرم!
تا بهانه ای داشته باشم
برای سلامی دوباره ...
خواستم بدانی
بودنت برایم زندگیست!
رعنا ابراهیمی فرد
دارد می آید ...
خورشید وعده ی دیدار نسیمش را داده
و قلبها در تپشی هیجان زده
این را مکتوب کرده اند
دارد می آید
و نگاه ها در آینه های به انتظار کشیده
صف ایستاده اند
سلام ای بهارِ زندگی
دستهای ما ...
بعد از طوفانی سرد
دلش هوایت...
آدم خسته اصلا نمیدونه چی داری میگی؟!
دیگه چیزی از دنیا نمیخواد
که از دستت ناراحت هم بشه
یه دنجِ فراموشی میخواد که همه چیز رو فراموش کنه
یه دل سیر شده از زندگی داره که
میخواد بره و دیگه برنگرده
اصلا براش مهم نیست که چی دربارش فکر میکنی...
سلام ...
سلام بر خیابان های منتظر
سلام بر کلمه ی مرموز خوشبختی
سلام بر نگاه های گرم آفتاب
سلام بر دلهای گره خورده به آینه
سلام بر گلهای شکفته شده
سلام ...
اینجا دختری از جنس بهار
چشم به راه ایستاده!
رعنا ابراهیمی فرد
زیاد درد و دل نکن،بعدش یا قلبت میسوزه یا فکرت داغون میشه!
حرفهایی که از وسط سینه دربیاد به هزار و یک شکل دیگه تعبیر میشه!
رعنا ابراهیمی فرد
آدمها بزرگ می شوند،چه با درد چه با بی خیالی
چه با روزهای پر اندوه ، چه با خنده های سرمستانه
زمان نمی ایستد ، پس درجا زدن مفهومی نخواهد داشت
باید قدم بزنی و پله ها را یکی پس از دیگری بالا بروی
فراموش نکن،
تو باید روزی مقتدرانه...
دلتنگ هم نیستم
که بگویم دلم برایت تنگ شده!
اینجا هوا صاف است،
آفتاب لبخند می زند
و من یاد گرفته ام ...
زندگی ام را خودم بسازم
رعنا ابراهیمی فرد
عشق را در پیرمردی دیدم که سی سال تمام
برای همسرش گریه می کند
و هنوزَِ هنوزم با نبودنش آشتی نکرده است
آنوقت هستند کسانی که کنارشان هستید اما با بی توجهی زنده به گورتان می کنند
وفا چیزی نیست که در مغازه های سر کوچه بفروشند
دل بزرگی می...
من زاده ی بهارم!
همان که با گلها آغشته است
همان که دستهایش نویدِ زندگی
آرامش بخشِ نگاه های حزن آلوده است
رعنا ابراهیمی فرد
سال نو را برایت سال نور آرزو میکنم
سال تشعشعِ انرژی های فراوان مثبت
سال امید ،،،
سال آرزو
سال رسیدن به تمام خواسته های کِز کرده
در گوشه ی دلت
🌿سال نو مبارک⚘️
رعنا ابراهیمی فرد
چگونه باید گفت :
که از قانون بی رحم طبیعت دلگیرم
که من از مرگ بیزارم
رعنا ابراهیمی فرد
از تمام دنیا یک زن بودن کافی ست
تا خود را ...
در انتهای خود کشی های روزانه نبیند
یک زن بودن کافی ست
تا خود ، شعر جداگانه ای باشد از نیاز
نیازمند فنجان ، فنجان حرف خوش
نیازمند یک سبد آرامش ...
تا ببافد موهایش را
نیازمند یک...
در من زنی نهفته است
که از جان می گذرد ؛
تا مهربانی حرف هایش را بزند
رعنا ابراهیمی فرد
در زمستانی که عشق
در خانه نشسته باشد
گرم تر از تابستان می توان خندید
رعنا ابراهیمی فرد
دوست داشتم از ماه بیایم
از فرسنگها راه دور
از کهکشان های راه شیری
از عمق ستاره های طلایی چشمک زن
از بند بندِ ابرهای منهدم آسمانی
از ارتفاع سبز ...
از خدایی دور که در آسمانی پر ستاره و خورشید ما را نگاه میکند
رعنا ابراهیمی فرد
آدمها...
متعلق به شهری که آنجا زندگی می کنند نیستند
بلکه متعلق به جایی هستند
که تکه ای از قلبشان، آنجا جا مانده است
رعنا ابراهیمی فرد
کاش می گفتی
کاش می گفتی نمی آیی
و من سماور و قوری را
روی اجاق، منتظر نمی نشاندم
جارو را از خواب بیدار نمی کردم
و گل ها و گیاهان را به وعده ی دیدار
پشت شیشه های ویترین خانه،
نمی رقصاندم
کاش می گفتی!؟
رعنا ابراهیمی فرد
از آنجایی که ماندم
ادامه دادم
با دستهای خالی
با ریشه های درختی خشکیده!
با ساقه های گلی رنج دیده
با تمام طبیعتِ قهر شده با زندگی
با قلبی ...
دوخته شده با نخ و سوزن
از آنجایی که ماندم ادامه دادم!
تو چند بار...
از جایی که مانده ای...
،سرما آمده است
اما تو کوه باش
برف زیبایی ات
شکوه باش، برف
خوش حالیت
خیانت نکن به شادی ...
به خنده ...
به نگاه های عاشق
اخم به ابرو نیاور
نیاورخم به ابرو
مصمم بااش
همچون سرمایی که
دریایی را یک شبه
یخ می بنداند
رعنا ابراهیمی فزد