متن عاشقانههای سیامک عشقعلی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانههای سیامک عشقعلی
نگاهم کن تماشایت کنم که
جنون دارم! گرفتارم! گرفتار!
شدم آتش فشانی از تمنا
تنت را دست شعرم باز بسپار
شبم در بی قراری گُر گرفته
نمی دانی خودت هم، ماه هستی!
چه بی اندازه با من ناز داری
ندارم چاره ای! دلخواه هستی!
تو طغیان کن به سمتم مثل...
من هجر کشیدم که شوم شاه! عزیزت!
ماند از تو برایم غزلی... آه... عزیزت!
در آتشِ زندان غمت، سوختم! اما
افسوس نشد یوسف این چاه، عزیزت...
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
گرچه دل کندی و رفتی، دلبرم هستی هنوز
عشق من! با شعرها در دفترم هستی هنوز
من وصالت را ندیدم گرچه با آغوش خود
با جسارت! بی جسارت! همسرم هستی هنوز
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
گرچه من در جنگ، با دنیا و تقدیرم هنوز
در خیالاتم برایت باز می میرم! هنوز...
قسمتم هرگز نشد آغوش گرمت، خوب من!
راستش بدجور از این عشق، دلگیرم هنوز!
گاه می بینم تو را از دور؛ اما بی صدا!
دوستت دارم! دلیلش را نمی دانم؛ چرا...
آمدم دریا شوم...
بلایی به سرم آوردم این بار
که هیچی رو لبم، خنده نمیشه
دیگه مثل قدیما شوق چشمام
به فکر لمس آینده نمیشه!
چه روزایی رو بی تو باخت این مرد
نمیگم که بدونی چی کشیدم
خودت خواستی قفس زندون من شه
من از رویای عشقت دل بریدم!
دوباره طرح لبخند...
گریه کن! به حال این شاعر زخمی که هنوز
آسمونش پره از هوای سرد رفتنت!
اونی که به پای موندنت، نشست و تا ابد
حتی یک لحظه نخواست که بشه مردِ رفتنت...
سیامک عشقعلی
دلدار می آید دلت، می لرزد از شرمی عجیب
از اشتیاقش باز هم، بی پرده زیبا می شوی!
عاشق که باشی روز و شب، بی تاب هستی مثل تب
هرقدر هم پنهان کنی، یک بار رسوا می شوی!
شاعر: سیامک عشقعلی
عاشق که باشی، غرق رویایی همیشه
با یک نفر، هر لحظه، تنهایی همیشه
دنیا برایت می شود شعری پر از گل
عاشق که باشی، خوب و زیبایی همیشه
شاعر: سیامک عشقعلی
ای نبودت، انهدام زندگی!
عطر دستانت، سلام زندگی
خوش نشستی بر دلم! زیبای من!
دوستت دارم به نام زندگی
شاعر: سیامک عشقعلی
دلم مثل قفس، با بغض و بارون
تو تنهایی این ساحل می خونه
یه دریا اشک تو چشمامه/ این بار
من آغوش تورو دارم بهونه...
برای خواب این شعرای غمگین
بوی پیراهن تو باشه بسه!
منم تنهاترین عاشق که خسته ست
سرم رو دامن تو باشه بسه
کجای قصه خوابت...
ناز چشمان تو شد علت پیدایش عشق
قلب من، چشمه ترین رود پر از خواهش عشق
با تب و تاب نگاه تو، دلم رفت که رفت
متشنج شدم از ولوله و رانش عشق
آتش عطر تو، دامان غزل را سوزاند
به سرو پای قلم خورد، دوتا ترکش عشق!
انقلابی که...
تو تنها نیستی بانوی خوبم!
حقیقت هرجا باشی کوهه پشتت
زمین پیش وقارت سجده کرده
کلید زندگی داری تو مشتت
کی گفته تو کمی؟ باور ندارم!
بزرگی! مثل دریایی همیشه
تو لبخند آفریدی رو لب عشق
خدای دوم مایی همیشه!
در اوج روزهای بی طراوت
تو زیبایی رو بی اندازه...
دنیای من، یک روز هم
درگیر آرامش نشد!
لعنت به رسم زندگی
وقتی که تاست شش نشد!
شاعر: سیامک عشقعلی
شاعر شدی که کوره ی اندیشه باشی
با عشق و با حقانیت، هم پیشه باشی
• شاعر: سیامک عشقعلی
خسته ام! خسته تر از خستگی و پانشدن!
گور دردم! پرم از غربت و پیدا نشدن!
مثل یک قطره که عاشق شده در چشمه ی آب
می رسم آخر هر قصه، به دریا نشدن!
• شاعر: سیامک عشقعلی
من طاقت درد نبودت را ندارم
با مرگ شد این غم برابر، بی تو هستم!
می بوسمت! می بوسمت! از دور حتی
این روزها، یک جور دیگر، بی تو هستم...
شاعر: سیامک عشقعلی
انقلابی که شدی رهبر آن، فاجعه کرد
نام این حادثه را گفت کسی، جنبش عشق!
دین چشمان تو را که شنید، عاشق شد
من مسلمان شدم از درک همین ارزش عشق!
مرز احساس مرا، خوب شکستی در هم
امپراتور تویی! هر قدمت ارتش عشق!
شاعر: سیامک عشقعلی
عشق هم، هدیه ی زیبای تو بود
بودنت، لحظه ی شیرین من است
به پرستیدن تو، مشغولم!
دوستت دارم و این، دین من است!
شاعر: سیامک عشقعلی