او شاخه گلی لای کتاب، اما من؟ از ماه پلی به آفتاب اما من؟ او سیر تکامل قشنگی دارد اینگونه: نقاب قاب آب.. اما من؟
هرکسی در آسمان با یک ستاره دلخوش است ! عیب من؛ این بود شاید... ماه را میخواستم!
ما آدما همیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست! حوصله کسی رو نداریم که هست! واسه همینه اصن خوشحال نیستیم. هیچوقت کسی رو پس نزن که دوستت داره مراقبته نگرانته! چوون یه روز بیدار میشی میبینی ماه رو از دست دادی! وقتی که داشتی ستاره ها رو میشمردی
ای فدای صورت ماهت که رویت کردنش ... عید فطر مردم است و عید قربان من است ...
کاش جای ماه بودم انگشت نمای شب تو
در کنج چشمانم چقدر ماه دیدنی ست
بیا تا خانهمان را روشن کنیم. تو خورشید باش تا من ماه شوم. تو به من بتاب و من تا ابد دورت میگردم.
ماهم تویی محبوب دلخواهم تویی از بین آدمها فقط او را که میخواهم تویی ️️️
دوستت دارم ... و این تنها کاریست که شنبه و جمعه ، هفته و ماه و سال نمىشناسد ...
ماه را ببین که بوسه ی خدا را می ماند بر پیشانی بلند آسمان! و ببین شعرم را که قد می کشد تا بوسه ای گذارد بر گونه ی تو!
مثل شب های دگر باز به هم خیره شدند برکه و ماه ، ولی از سر بی حوصلگی
مات و مبهوت توام ماه تماشایی من️ ️️️
بیا و با تابش ماه نگاهت شب هایم را از تاریکی رها کن و جانم را... به نور نگاهت پیوند بزن.
یلدا را با یکی مثل تو می خواهم وگرنه بلندی و کوتاهی شب هایش بیخ ریش ماه های دیگر ...! .
گودی آن چاله های گونه ات یک چاه نیست پس چرا زیباییش دست کمی از ماه نیست
مثل زنی پا به ماه تو را به درد نشسته ام ! فرزند کدام ماهی اینقدر نمی آیی؟
مهر در چهره ی مثل پری اش بسیار است ماه منظومه ی من مشتری اش بسیار است
تو برام تڪی ،همونجور ڪہ آسمون یہ ماه داره...! ️️️
باز کرد/ دکمه هایش را ماه/درون شب/ گم شدیم
فقط تاریکی میداند ماه چقدر روشن است ؛ فقط خاک میداند دستهای آب چقدر مهرباناند ؛ معنی دقیقِ نان را فقط آدمِ گرسنه میداند و فقط من میدانم تو چقدر زیبایی ...
تو، ماه را بیشتر از همه دوست می داشتی، وحالا ماه هرشب تورا به یاد من می آورد، میخواهم فراموشت کنم، اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره ها، پاک نمیشود.
نه ماه خوابیده / نه شاعر/بوف کنار فانوس
او خودش ناب ترین ماه زمین بود ولی; پزسه در تارترین کوی رقیبان میزد ... ️️️
دکمه های شب وا ماه انگشت نما