متن مریم گمار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مریم گمار
ببین چطور
غرق شده ام
در رستاخیر دست و برکه ی چشمت!
مگر می شود
خورشید را از آسمان تکاند
که تو را از من؟
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
حالا اگر بیفتد
ستاره بر زمین و
واژه بر سیاهی
و بپَرد
هوش از سرِ طبیعت
باز بر پوستم جوانه می زنی
باز در رگ هایم می درخشی
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
مگر می شود
خورشید را از آسمان تکاند
که تو را از من؟
وقتی
فرومی روم در رّدِ پای بهار
مریم گمار ۱۴۰۲/۱۰/۱۴
باید بنشینم به مکالمه با باختین
تا تو فرم شعر را دگرگون کنی
وآب از آستین آسمان نیفتد
مریم گمار
درست در همین سطر
در همین نقطه
ریشه های این شعر
تاویل می کند
ارتعاش پرواز را
مریم گمار
بگو چگونه شکوفا نشوم ؟
مجاور فوکو و تودورف
که رخنه کرده ای در زاویه دیدشان
و به اعجاز می کشانی انگشت های جهان را
دست پروده ی گدام درخت تناوری؟
که جوانه را خوب می فهمی
مریم گمار
ای صدای سبز!
چطور دست بردارم از تو؟
که آفتاب ، گنجشک می چیند از شانه هات
و زمین می رقصد در انعکاس چشمانت
مریم گمار ۱۴۰۲/۸/۱۲
ای درنای آبی !
بگو کجایِ شهر بتکانم ترانه هایت را
که فصل زیباتر شود وانگور از چشم تاک نیفتد
مریم گمار
1402/5/7
حالا کافیست زمین پوست بیندازد
تاجوانه ای بروید به وسعت فردا
و هر بلوط به استقبال باد برود
مریم گمار
۱۴۰۲/۵/۷
ای درنای آبی !
بگو کدام ترانه ات گیسوانم را شانه زد
که صدایم به استعاره رسید
مریم گمار
۱۴۰۲/۵/۷
نفس بکش مرا در قطره های باران
در خلوص رگ های ابر
که من در انحنای آب نام تو را می خوانم
مریم گمار
۱۴۰۲/۵/۷
ای درنای آبی
بگو چگونه بنشانم کلمات روشن را
بر سطرهای زخمی
که بغض این خیابان تمام نمیشود
مریم گمار
۱۴۰۲/۵/۷
مجال نوشتن نیست
تکه های الفبا گم
باید باز کنم پنجره را
با رفتار باد فریاد بزنم
مریم گمار
بر سطح مُتورم شعر
بالا آمده از گلوی پنجره
وتکانده
بر سکسکه های یک در میانِ
کاغذ های مچاله
مریم گمار
کسی مرا نمی فهمد
در پژواک لبخندت
هر قدر
خط بزنی واژه ها را
کلمات نیمه جان
رج میزند نام تو را
مریم گمار
ذهنی مورب
کشانده مرا
به سطرهای میانی
به آخرین نقطه چین
که با دهان بسته حرف می زند
مریم گمار
حالا دست می شویم از حروف بی ربط
و چشم می چرخانم به عبور چشمه
که انعکاسی از زیبایی توست
مریم گمار ۱۴۰۲/۳/۲۸
نگاه کن!
فقط تومی توانی
قدم بزنی
بر شانه های این تاک
و رّد پایت از حافظه خورشید پاک نشود
مریم گمار ۱۴۰۲/۳/۲۸