گیسوان خورشیدیت تاب دهی... بهار میشود
آواز کن ......نت به نت نبض بوسه هایت را...... برترانه های ........آغوشم
من مانده ام و خیابانهای دی تو بیا.. که وقت رسیدنت جانم شکوفه خواهد داد
دلم را نذر.. ڪدام نگاهت... ڪردہ اے ڪہ هرچہ می بینم جزتو..... نمی پسندم
گونهِ اش؛ گل انداخته بود درست؛ مثل: دامن گل گلیِ اش! زیبا بود....
هرصبح سرریز میشود شعرهای سپیدم بر دفتر سیاهِ چشمانت
حوالی من،جز قهوه چشم هایت، رنگی نیست
حوالی چشمانت فصل گلریزان است نوید تمام شکوفه های بهار
نام دیگرم، گل مریم، تو،مرا عشق بخوان
تو بخند... من قول میدهم... تمام جهان را برایت برقصانم
گیسوان شب یلدایی *تو* تمام خزان مرا به باد داد...
دوست داشتنت به پایم می پیچد و من گل سرخی می شوم در هوای تو...
تو آن بوسه ای که هرگز از لبانم نمی افتی