دلم گرفته...
صدامو میشنوید؟
اینجا، من تنها هستم.
اینجا ، از آرامش خبری نیست.
اینجا، همه در خوابی عمیق هستند ، یا اگر بیدارند خود را به خواب زده اند.
اینجا ، تنهایی فرمانرواییست که حکم صادر می کند.
اینجا ، سکوت دردیست که درمان ندارد.
اینجا، جاییست که معشوق وجود ندارد.
و باز...
چرا حواستون به دل بقیه نیست؟
گاهی باران، آنقدر در روح بخشیدن و شاد کردن دلت موثر است؛ که آدم ها نمی توانند باشند...:):
یک قرن سکوت می خواهم!
به احترام حرف هایی که ننوشته، کشته شدند.
به احترام تمام خوشی های نوپایی که کشته شدند.
سکوت صد ساله می خواهم در سوگ لبخند هایی که زاده نشده سقط شدند.
جنس دل هایتان از چیست که تنگ نمی شود؟؟
مگر شهر شما شب ندارد ؟؟؟
پس چرا دلتنگ نمی شوید؟؟
وقتی پدرم را دیدم فهمیدم بدون شک فرشته ها مرد هم هستند.
امشب سکوت خانه رنگ عزا گرفته
با هق هق ستاره بغض هوا گرفته
از گریه های باران فهمیده ام من امشب
از دست آدمیزاد قلب خدا گرفته
از من نپرس هرگز با این همه خوشی ها
شعرم چرا سیاه است قلبم چرا گرفته
ما انتهای یک درد ما انتها دوری...
سنگ باخت ، تا کاغذ بغلش کنه🥺
همه اخطار ها زنگ ندارند،
گاهی سکوت آخرین اخطار است.