حتى افرادى که معتقدند سرنوشت همه از قبل مشخص شده و قابل تغییر نیست ، موقع رد شدن از خیابان ، دو طرف آن را نگاه مىکنند !
دلگیرى جمعه را باید از پنجره زندگى بیرون انداخت و با یک فنجان آرامش و لبخند به آسمان نگاه کرد ، تا یادت نرود که همیشه تا چشم کار میکند خدا حواسش به تمام ثانیه هاى زندگیت است.
هیچوقت نذارکسیبهعنوان یهگزینهبهتنگاهکنه! یاهمینالان«آره»یابرایهمیشه«نه»...
و تو هر روز صبح ناخداگاه زیباترین اتفاق هر روزم می شوی.. وقتی از پنجره ی شیدایی با نگاه های عاشقانه ات عرض دل من را تو سلام می دهی..
تانگاهم بکنی از هیجان خواهم مرد آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست ...؟!
وقتی نگاههای هرزه به هرسو روانه میشود ، وقتی غریزه احساس را پوشش میدهد ، وقتی انسان بودن آرزویی دست نیافتنی میشود ، دیری نخواهد گذشت حیوانات برای کوچک شمردن یکدیگر به هم بگویند آدم !
هر جا که هستی، نگاهِ خدا سمتت عزیزترینم. زمستونت گرم، یلدات مبارک جانم...
مهم نیست چند تا ستاره بهم چشمک میزنه من نگاهم همیشه به ماهه
به چیدن نگاه دزدانه ات دچار شدم اگر عسل نمی دهی نیش هم نزن! چرا اینقدر تو را ارزان می فروشی؟ لب و چشم و زبان را باید گران خرید
یلدا شب چشمان توست یک عمر نگاهت کنم وقت کم می آورم
بیا و با تابش ماه نگاهت شب هایم را از تاریکی رها کن و جانم را... به نور نگاهت پیوند بزن.
صبح بدون تو مگر بخیر می شود دلم جز به نگاهِ تو به هیچ آفتابی گرم نیست... ️️️
بمان که فلسفه این شب دراز این است که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم
یلدای چشم های تو برفی ترین شب است یلدای چشم های تو طوفان میآورد امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد
در یلداهای بی نهایت هر روزمان آنقدر به دنبال آرزوهای گم شده خودمان گشتیم که روزهایمان به کوتاهی نگاهمان شد آرزویم ماندگاری یلدا در نگاهت است؛ نه فقط در شب هایت
من فکر میکنم آن چه موجب رنجش آدمها از یکدیگر میشود، این است که : غالبا ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان ، به تمام وقایع دنیا از زاویهی دید ما نگاه کند !
روزگاری یک تبسم یک نگاه خوشتر از گرمای صد آغوش بود
در نگاهِ من، یک خروار دلتنگى ست ... هاى! این بود مزد عشق؟
همیشه اونو می دیدم توی کوچه های برفی بین ما فقط نگاه بود نه کلامی بود نه حرفی حرف من همیشه خنده جواب اون یه تبسم زیر لب زمزمه می کرد اما حرفاش واسه من گم...
خدایا هر شب به آسمان نگاه می کنم و می اندیشم در این آرامش شب چه بسیار دلها که غمگین و پر اضطرابند خدایا تو آرام دلشان باش... .
یه روزی پشت سرت رونگاه میکنی و متوجه میشی زیادی نگران چیزایی بودی که اصلا اهمیت نداشتن...
تا نگاهم بکنی از هیجان خواهم مُرد آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست
غم عالم ز دلم برد نگاهی که دوا بود دوا... تب آتش زده بر جان مرا شست... چشمی که شفا بود شفا...
نگاهتو گره بزن به من؛ حس امنیت میکنم! وقتی که تو درگیر منی... ️️️