یلدا شب چشمان توست یک عمر نگاهت کنم وقت کم می آورم
بیا و با تابش ماه نگاهت شب هایم را از تاریکی رها کن و جانم را... به نور نگاهت پیوند بزن.
صبح بدون تو مگر بخیر می شود دلم جز به نگاهِ تو به هیچ آفتابی گرم نیست... ️️️
بمان که فلسفه این شب دراز این است که یک دقیقه بیشتر تو را نگاه کنم
یلدای چشم های تو برفی ترین شب است یلدای چشم های تو طوفان میآورد امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد
در یلداهای بی نهایت هر روزمان آنقدر به دنبال آرزوهای گم شده خودمان گشتیم که روزهایمان به کوتاهی نگاهمان شد آرزویم ماندگاری یلدا در نگاهت است؛ نه فقط در شب هایت
من فکر میکنم آن چه موجب رنجش آدمها از یکدیگر میشود، این است که : غالبا ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان ، به تمام وقایع دنیا از زاویهی دید ما نگاه کند !
روزگاری یک تبسم یک نگاه خوشتر از گرمای صد آغوش بود
در نگاهِ من، یک خروار دلتنگى ست ... هاى! این بود مزد عشق؟
همیشه اونو می دیدم توی کوچه های برفی بین ما فقط نگاه بود نه کلامی بود نه حرفی حرف من همیشه خنده جواب اون یه تبسم زیر لب زمزمه می کرد اما حرفاش واسه من گم...
خدایا هر شب به آسمان نگاه می کنم و می اندیشم در این آرامش شب چه بسیار دلها که غمگین و پر اضطرابند خدایا تو آرام دلشان باش... .
یه روزی پشت سرت رونگاه میکنی و متوجه میشی زیادی نگران چیزایی بودی که اصلا اهمیت نداشتن...
تا نگاهم بکنی از هیجان خواهم مُرد آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست
غم عالم ز دلم برد نگاهی که دوا بود دوا... تب آتش زده بر جان مرا شست... چشمی که شفا بود شفا...
نگاهتو گره بزن به من؛ حس امنیت میکنم! وقتی که تو درگیر منی... ️️️
--------------------------- دل را، نگاهِ گرمِ تو دیوانه میکند...! ️️️
نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد... زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد...
اون لحظه که میخنده باید دکمه توقف زندگیو بزنی فقط نگاش کنی ... ️️️
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشمها بیشتر از حنجرهها میفهمند ️️️
تو همون لحظه ی اول که دیدمت.. پام لیز خورد افتادم تو اون قوسِ لبخندت.. :) این یعنی عشق در یک نگاه...!
چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم
ببخشید زیاد بودنم را کم خواهم کرد در کلمه ای فرو خواهم رفت مخفف می شوم.. زل می زنم بر خواهم رفت تا انجا که دیگر چشمی مرا نبیند... و در ارتفاع هزار نگاه گم خواهم شد... ببخشید... زیاد شده ام..
گرچه می دانم نمی آیی ولی هر دم ز شوق سوی در می آیم و هر سو نگاهی میکنم . .
پدر همان کسی است هرگز سایه منت مهرش را حتی در نگاهش ندیدم