متن پوست
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پوست
دستانت
بر پوستِ شب
میلغزند
چیزی شبیه
لرزش لیوانی
بر میزِ خاموش
و من
در میان این لرزش
به لحظهای فکر میکنم
که هنوز
از دهان هیچکس
نریخته است
دستانم
رودخانهای بیقرار
بر کوههای تنت جاریست
هر پستی، دره ای
هر بلندی، قله ای بیانتها
و من،
چونان ماهیِ بیخواب
در جستوجوی جرعهای نور
آب را مینوشم
از رگهای ستاره
که در پوستت میدرخشند
لبهایت بوسهگاه من است،
و هر لمسِ تو،
شعرِ تازهایست که روی پوستِ تنم نقش میبندد.
عشق، یعنی تو در آغوشم،
بیهیچ فاصلهای...
اگر هندوانه
زیر بغل داری ،
مراقب پوست خربزه
زیر پایت باش
حالا پوستم را که برداری!
خود را می بینی .
مریم گمار