جانم فدای جان تو
از سینه... ھر نفس ... که برآید ھواے توست... ️️️
هزاران جان ما و بهتر از ما فدای تو، که جان جان جانى ... ️️️
من اگر نقاش بودم را هر شب تو را به آغوش میکشیدم ️️️
در حیرتم که دیده از او بر نداشتم ؛ دل را چگونه برد که چشمم خبر نداشت ؟!
شاه قلبم تویی هیچ انقلابی نمی تواند تاج و تخت تو را بگیرد
به تو محتاج چنانم که فقیری به درم به تو مشتاق چنانم که غریقی به کنار
در قهوهایِ چشم تو خواندم که محال است آنکس که مرا عاشق خود کرد نباشی!
بلند و عاشقانه می بوسمت... می خواهم صدای عشق... دنیا را بر دارد... ️️️
واسه دیدنت قلبم میلرزه وجود تو به دنیا می ارزه ️️️
مرا که با توام از هرکه هست ، باکی نیست...
با اینکه دارمت ؛ ولی باز هر لحظه میخوامت ... ️️️
چه کرده ای تو با دلم؟! که نبض من صدای توست ️️️
من تو را دوست ترین حالت ممکن دارم
تو عادت منی ترکت نخواهم کرد...
صحبت از ماندن یک عمر بماند به کنار قدر نوشیدن یک چای بمانی کافیست ...
گفتی از لیمو و انگور و انارت وای وای، هر زبانی بی شک از وصف جمالت قاصر است
دو سه کیلویی بچینم میروم... لیمو، انار لامروت عینهو بقالیِ مش باقر است
مشکل شرعی ندارد بوسه از لب های تو میوه ی بیرون زده از باغ حق عابر است
هوای آمدنت دیشبم به سر میزد نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد
حال اولین قرار و دارم بی قرار و بی قرار و بی قرارم...
در من بدمی من زنده شوم یک جان چه بُوٙد صد جانِ منی...️
عاشقم بر نامِ جان آرامِ تو...️
گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ، فضای اتاق برای پرواز کافی نبود