پسورد قلبم شده اول اسمت
تا بینهایت این قللب واسه تو میزنه...
قلب تو قلب منه دوری تو درد منه خوشی من بودن تو نبودنت مرگ منه
اگر قلب تو به پستم خورد پستچی خدا بود...
شش دانگ قلبمو زدم به نامت
پایبند یک قلبم
حسد ایمان را در قلب انسان آب می کند آن گونه که یخ و برف در آب ذوب می شود
هیچ میدانی که من در قلب خویش نقشی از عشق تو پنهان داشتم؟
ای کاش کسی می آمد و غم ها را از قلب اهالی زمین بر میداشت...
به نام خدا همیشه دوستت دارم نقطه ته قلب
تو جات تو فلب منه
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟ ببین عشق دیوانه ی من چه کردی
دنبال قلبت برو ولی عقلت رو هم با خودت ببر
این بوده سهمم از تو یه قلب داغونو / چشمای خیس
قلبت را دنبال کن... قلبِ تو برای هر کارِ بزرگی، راهنمایِ درستی است...!
قفل قلبم وا شد / عشق تو دوا شد / با یه لبخند / در دل طوفانی به پا شد
می دونم... واسه من دیگه توی *قلب* تو جا نیست
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع میکنیم بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم
فقط به آسمان تجلی قلب تو خیره می شوم و آرام میگیرم
چشم های تو خدای قلب منه
حلقه ی ازدواج را به انگشت دست چپ می زنن چون تنها انگشتیه که رگش به قلب متصله
اثر انگشت ما از قلب هایی که لمسشان کردیم هیچ وقت پاک نمی شود.
مکان حقیقیِ زندگی ما قلب کسانیست که دوستشان داریم…
تمامِ دلخوشی هایم تو هستی همانی که به قلبِ من نشستی