یک بوسه چو دادی عوضش بوسه گرفتی بازی به تساوی که رسد وقت پنالتی ست
میان این شلوغی ها،دلم یک بوسه می خواهد تمارض کن به غش کردن،نفس مصنوعی ات با من!
بوس از تو جان از من؛ داد و ستد از این خوش تر؟
به لطف بوسه بر عکس تو، روی صفحهٔ گوشی همین امروز یا فردا، لبم از کار می افتد!
من بعد از این ایامِ سخت روزه داری از بوسه واجب تر ندارم هیچ کاری
تا از دهان نیافتاده ام ... مرا ببوس .......
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
بوسه هایت شوک برای قلب بیمار من است ایست قلبی کرده ام... یک شوک دیگر واجب است
شهدِ شیرینِ لبِ قندِ تو کافی نیست؟ هست! . آدمی جز بوسه هایت نوش می خواهد چکار؟
هوسِ بوسه های کودکانه ڪرده ام… یڪی من،یڪی تو .
خسته ام از زندگی بیا و با بوسه ای خلاصم کن
بوسه از تو، جان از من؛ مگه میشه بهتر از این معامله کرد.
دارد لب من تشنگی بوسه ی بسیار چون مزرعه ی خشک، که دارد غم باران
خوابت را آماده کن! یلداست وُ خیالِ بوسه ای طولانی در راه افشین صالحی
زیباترین لباست را بپوش! من زیباترین بوسه را آماده کرده ام یلدا در راه است
نیمه شب لحظه ی یادآوری لب هایت بوسه بر باد هوا می زنم از تنهایی
خوشبختی مانند یک بوسه است ؛ برای اینکه از آن لذت ببرید ، باید آن را با کسی سهیم باشید
آب کن قند دلم را، با یک بوسه ی شیرین
بوسه بر لبهای او مستم کند همچون شراب شاد گرداند همین حال پریشان و خراب
بوسه را مهریه کن هر شب طلاقت می دهم قاضیش من،متهم من شاکیش عشق من است
دلبرا یک بوسه دادی این قدر نازت ز چیست؟ گر پشیمان گشته ای بگذار در جایش نهم..!
عشق با بوسه عمیق می شود شعر با نگاهِ تو...
از خود دفاعی نداشتم وقتی لبان او حالت بوسه داشتند...
این شب بدون آغوش و بوسه هات از گلوم پایین نمیره