ذرات برف مانند بوسه هایی هستند که از بهشت آمده اند
بوسههارابهجانمنانداز مرداینجنگتنبهتنهستم!
بوسه دیگر افاقه نمی کُنَد تو را بایَد گاز گرفت
درد یعنی از قضا عشقت خرافاتی شود خواستم بوسش کنم، یک عطسه آمد... ایست داد
این ولنتاین، من مشتاق بوسههای شیرینت، آغوش گرمت، و جادویی که قلبهای ما را به یکدیگر پیوند داده هستم.
هر شب بدون بوسه جدا میشوی ز من انگار بر دهان تو فردا نوشته اند .
مرا سخت دوست بدار پُر بوسه بغل دار … بگذار عشق به پایِ هم بَندمان کند …
بهترین لبخندها و بوسههای من نثارت باد کاستیهای مرا میدانی اما همچنانم دوست میداری
گاهی خوابت را میبینم ؛ بی صدا ، بی تصویر ! مثل ماهی در آبهای تاریک که لب میزند و معلوم نیست حبابها کلمهاند یا بوسههایی از سر دلتنگی ...
خوشبختی مانند یک بوسه است ! برای اینکه از آن لذت ببرید ، باید آن را با کسی سهیم باشید ...
بوسه آن گاه قشنگ است که تمرین نشود بپری ماچ کنی جیغ کشد ذر بروی
بغلم کن شبیه یه مرداب هیچ چیز و کسی مزاحم نیست بوسه بگذار رو شقیقه ی من واسه کشتن اجازه لازم نیست
آرام آرام/ عبور کردم از مرداب/ زیر برگ های نیلوفر/ صدای بوسه ی اردک ماهی ها
آغوش آغوش/می ریزند بدون بوسه/گریه ی درختان