به هرچه درنگرم بی تو صد هزار افسوس به هر نفس که زنم بی تو صد هزار دریغ
ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ
حیف از شکوفه ها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ داغ زمستان دروغ بود ...
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
ظلم است مرهم لطف از ما دریغ کردن چون داغ سوزناکیم چون زخم دَردمندیم
ﺑﯽ ﺷﻮﻫﺮﯼ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻫﺴﺖ ﺣﺘﯽ ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ . . . ﺑﺒﯿﻨﯿﻦ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻋﺮﻭﺱ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﯾﻎ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺳﺘﺎﺩ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻤﻬﺎﯼ ﺩﻡ ﺑﺨﺖ
دریغ از یک سیب همه را گاز زدند گناه