دلم گرفته هوایم عجیب بارانیست دلِ شکسته ام انگار رو به ویرانیست
پاییز بی باران دریا بی موج ، همه را تجسم کن من بی تو همانقدر نچسب و دلگیرم...
هوا دلگیر افق تاریک دلم پرواز می خواهد رها از این همه غصه کمی آواز می خواهد
گفته بودی به کسی دل بدهم می میری تو خودت رفتی و از رفتن خود دلگیری!؟
و من حتی دلگیر بودن تو را میستایم، به محبت های بی اعتبار همگان...
گفتی به عکس های جوانی نگاه کن.. دیدم رفیق دیدم و دلگیرتر شدم
دلگیر نیستم که دل از دست دادهام دلجوییِ حبیب به صد دل برابرست
دلم در دست او گیر است خودم از دست او دلگیر عجب دنیای بی رحمی دلم گیر است و دلگیرم
پاییز جان راستتش را بگو چه کسی ترکت کرد که آنقدر دلگیری...