همیشه گریه واسه عشق و رفیقی که دورت زده نیست! بعضی موقع ها گریه می کنی واسه خودت که چقدر ساده و زود باوری..
من بودم و دل بود و کناری و فراغی ... این عشق کجا بود که ناگه به میان جَست ؟!
خوشبختی از نگاه هرکسی معنایی متفاوت دارد ، اما از نظر من آدمهایی خوشبختند که عشق به موقع به سراغشون بیاد ...
دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست داروفروشِ خسته دلان را دُکان کجاست؟
با من کنار بیا همچون ماه با نیمه ی تاریکش
من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم عقل می خواست که بعد از تو جوان باشم و شاد من ولی با غمِ عشق تو زمین گیر شدم
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
ای کاش نکردٖمی نگاه از دیده بر دل نزدی عشق تو راه از دیده تقصیر ز دل بود و گناه از دیده آه از دل و صد هزار آه از دیده
یک استکان پر از چای و حس بودن باهم نمیدهم به جهان این خلوصِ چایِ دوتایی
دوستت دارم نه از روی شکم سیری به تو آنگونه محتاجم که جوانه ای به نور
مادر کلمه ای که در همه زبان ها به عشق تعبیر می شود.
عشق یعنی کودتای چشمان تو در قلب من
عشق یعنی تو بخندی من از داشتنت عطشم ببشتر از لحظه اول بشود
برای عاشق شدن نباید یک شخصیت متفاوت را دوست داشت... برای عاشق شدن باید یک شخصیت عادی را متفاوت دوست داشت
دلم میخواد بیام پیشت.. بزارم سر روی دوشت بگم میمیرم از عشقت برم گم شم تو آغوشت.
من معنی عشق زا با تو فهمیدم
عشق یعنی در میان صد هزاران مثنوی بوی یک تکبیت ناگه، مست و مدهوشت کند..!
چند خط روی پیشانی مادرم، دستخط خدا بود، با این مضمون، «این بنده ام پروردگار عشق است، قدر او را قدر من دان.» تازه آموختم، خدا مادران را خدای عشق می نامد
زن عشقی را که برای آن گریسته است هرگز فراموش نمی کند...
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
مست عشق تو ام جانا
نه اسمش عشقه، نه علاقه،نه حتی عادت... حماقت محضه دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست...
هر که در عشق سر از قله بر آرد هنر است همه تا دامنه کوه تحمل دارند
عشق هستتی که باش اما تو را قدیس نخواهم خواند از تو اسطوره نخواهم ساخت آخر تو را شبیه خود خودت دوست دارم!