ما هیچ تر از هیچ پی هیچ دویدیم جز هیچ در این هیچ دگر هیچ ندیدیم
ای دوست! جهان دمی ست و آن دم هیچ است بر عمر مبند دل، که آن هم هیچ است
وابستهٔ یک دمیم و آن هم هیچ است!
بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج روزه عمر که مرگ از قفای اوست
الهی! همه تو، ما هیچ
همه هیچ اند، اگر یار موافق باشد
هیچ هیچست این همه هیچست و بس
هیچست این جهان و تو دل را در او مپیچ وین بند پیچ پیچ مپیچان به پات هیچ
دلمان مرد از بس زنده ایم برای هیچ
من همه هیچ و تو همه جانی
با تو باشم به هیچ خرسندم
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ! ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ... دانی که پس از مرگ چه ماند باقی ؟ عشق است و محبت باقی همه هیچ
خواهی که شوی با خبر از کشف و کرامات مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ ...
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
و سهم ما از تمام دنیا انتظار بود و سهم ما از تمام انتظارها هیچ
کوله باری پر از هیچ که بر شانه ی ماست... گله از دست کسی نیست... مقصر دل دیوانه ی ماست...
سرشار از هیچ شده ام بی تو! پای ماندنم دیگر سخت می لرزد...
هیچ و باد است جهان گفتی و باور کردی؟! کاش، یک روز، به اندازه ی هیچ غم بیهوده نمیخوردی! کاش، یک لحظه، به سرمستی باد شاد و آزاد به سر می بردی