شب دلم یخ زده بود توی...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر عاشقانه
- شب دلم یخ زده بود توی...
شب دلم یخ زده بود توی دلم آب شدی
یار دیوانه ی من از شب و آغوش بگو
عشق ای نامه ی سر بسته ی خاموش ، بگو
قند هر روز من امشب ، عسل ناب شدی
شب پر طول و طویلی ست ، به یلدا نرسید
مست و محزون ز غم صبح و صباح میگویم
ناله ام سر شده یکسر ز خدا میگویم
با همان حس غریبی که به فردا نرسید
دست ! چشم پر اشکم ، چه سبب پاک کنی
من اسیرم همه جا با غمت همزاد شوم
طعم دلچسب ، بفرما ، تا که فرهاد شوم
اشک شاید ، نشود خاطره را خاک کنی!
دل به فردا نسپاری که زمان امروز است
دست جنبان ، نفسم هست بگو میمانی
تا نیامد نفسم بند نمان پنهانی
فصل سرما که رسد هر چه رسد پر سوز است..
تفسیر با هوش مصنوعی
شعری عاشقانه و غمگین از امید امام وردی است که بیانگر عشقی عمیق و سوزناک است که شاعر در شب سردی تجربه میکند. معشوق، آرامش و شادی اوست که با حضورش، یخزدگی دل شاعر را آب میکند. اما این عشق، با غم و دلتنگی همراه است و شاعر از جدایی و گذر زمان رنج میبرد. او از معشوق میخواهد بماند و امیدش به فردا را به امروز پیوند دهد. اشک و حسرت ، نشانهی عمق عشق و ناامیدی شاعرند.