آزاده باشیم و حقیقت را بگوییم...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
آزاده باشیم و حقیقت را بگوییم
در وادی اندیشه راه حق بجوییم
گاهی بگوییم از غم و بیهمنوایی
از سستعهدیها و رنج بیوفایی
هرچند خوب است از گل و ریحان بگوییم
از شمع از پروانه و هجران بگوییم
هرچند درد عاشقی درد کمی نیست
این درد را غیر صبوری مرهمی نیست
لیلا و مجنون گر میان قصه هایند
لیلا و مجنون های ما هم آشنایند
پیوسته باید از غم ایران بگوییم
از راهیان جاده ی ایمان بگوییم
از جنگ از تحریم از فقر و نداری
از سرزمین خوب ایران پاسداری
از سفره های خالی با درد پیوند
از مرد و زن های سترگ چون دماوند
از کودکان کار و از مردان بیکار
پای برهنه در مسیر سخت و دشوار
از کولبرها صخره پیمایان غیرت
کز دردشان دارم به لب انگشت حیرت
از کشتی میهن که در امواج دریا
تا ساحل امنی کشانیده است خود را
از زلزله از سیل و از آتش بگوییم
این درد ها را در دل آتش بجوییم
از شاهدان و لالههای خفته در خاک
از شیرهای بیشه از مردان بی باک
آه ای زمین لاله گون ای خاک ایران
ای بیشه ات جولانگه خیل دلیران
ای سرزمین لاله ها و سرو آزاد
خاکِ سرشته با گِل شیرینِ فرهاد
فرهاد ما دل را به دریای جنون زد
خود را به آب و آتش و بر خاک وخون زد
از کوی شیرین آمد و تا مرزها رفت
از سرزمین عشق تا کوی خدا رفت
ای آنکه در خاکت شقایق خانه دارد
مستی ی ما تاثیر از این میخانه دارد
باید بگویم قصه ی آزادیات را
فرّ و شکوه و شوکت و آبادی ات را