متن درد عاشقی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات درد عاشقی
شب که با زلف تو پیمان سحر بستم و رفت
دل به تاراج غم و درد و خطر بستم و رفت
آن نگاه گذرا آتش در جان انداخت
چشم در چشم تو یک لحظه اگر بستم و رفت
هر چه از عشق تو در سینه نهان داشتهام
در غزلهای پر...
مهدی غلامعلی شاهی
بدنم داغ و سرم گرم و تنم میسوزد...
به گمانم بوسه از لبهای تو آتش به جانم زده است...
امین غلامی (شاعر کوچک)
در حال بارگذاری...