دلتنگی نشسته کنج حوض خاطرات من...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

دلتنگی نشسته کنجِ حوضِ خاطراتِ من،

به رنگِ ماهیِ غمگین، به عمقِ باورم، چه مَن.

نهفته در سکوتِ شب، صدایِ پایِ رفتن‌ها،

همان ترانه تلخی که می‌خواند در سَرَم، چه مَن.

کجایِ غصه پنهانی، تو ای دلتنگیِ دیرین؟

که هر دم می‌شکوفی باز، به شکلِ اشکِ شبنم، چه مَن.

درونِ آینه، تصویری زِ یک رویایِ پوسیده،

که رنگ باخته در خود، زِ دردِ این تلاطم، چه مَن.

چه شعری، چه غزل گویم، زِ حالِ این دلِ خسته؟

که هر چه می‌سرایم باز، رسد به این تَوَهُم، چه مَن.

تو ای “گاهی” که می‌آیی، میانِ این همه اندوه،

نشان ده راهِ فردا را، رها کن از تَرحُم، چه مَن.

بیا و پُر کن این خالی، زِ نورِ عشقِ پنهانی،

که دل، دوباره جان گیرد، رها زِ درد و ماتم، چه مَن.

آرش شجاعی
ZibaMatn.IR

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، شرح حال دلی غمگین و درگیر دلتنگی‌های گذشته است. شاعر از خاطرات تلخ و احساس پوچی رنج می‌برد و امیدوار است که عشق، او را از این اندوه و تاریکی نجات دهد. او در جستجوی امیدی برای آینده‌ای روشن‌تر است و از "گاهی" که نماد امید است، کمک می‌طلبد.

ارسال متن