او زن بود نه بافته ای...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های بهزاد غدیری
- او زن بود نه بافته ای...
او زن بود...
نه بافتهای از تار و پودِ ناز...
بلکه تنی که لباسش، بندِ تبعیض بود
و زخمهایش...
برگههای امضاشدهی جامعهای که
تنِ زن را ملکِ خاموشی میخواست.
سینههایش، نه مظهر زنانگی،
که میدان مینِ نگاههای قضاوتگر شده بودند...
و سیم خاردار،
فقط لباس نبود...
قابِ قانونِ نانوشتهای بود که میگفت:
«نه عشق، نه صدا، نه...»
او درد را آموخت،
نه از جنس گریه،
که از جنس عادت.
و حالا اگر سکوت میکند،
نه از بیکسیست،
بلکه از خستگیِ فریادهایی که هیچکس نشنید.
او زن بود… و هنوز هست
با زخمهایی که شاید دیگر خون ندارند،
اما هنوز دارند "میسوزند..."
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، زنی را به تصویر میکشد که به دلیل جنسیت خود، مورد تبعیض و ستم قرار گرفته است. لباس او نماد بند تبعیض، و زخمهایش، نشانهی امضای جامعه بر تن اوست. سکوت او نه از بیکسی، که از خستگی فریادهای بیپاسخ است. زخمهایش گرچه خونین نیستند، اما همچنان میسوزند و نشان از رنج طولانی او دارند.