ابر خون ریزی ز دامان شب...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ابر خون‌ریزی ز دامان شب افتاد دل مرا
چون نسیم از باغ غم برچید و بگشاد دل مرا

باد فتنه پرچم امید را برچید و برد
موج طوفان بی‌محابا برده بر باد دل مرا

چون حباب از شیشهٔ دریا به یک لرزش شدم
سنگ تقدیر از صدف بیرون بیفتاد دل مرا

شعلهٔ اندوه در محراب جان افروخته
صوت آتش در دعا پیچید و فریاد دل مرا

در بیابانِ نظر، صیاد وهمم دام بست
تیر وهم از سایه‌ها پر کرد و افتاد دل مرا

چرخ بی‌رحم از کمان حادثه تیرم زد و
در کمین‌گاه قضا ناگه بیفتاد دل مرا

چون کبوتری که از بام وطن پر می‌زند
باد غربت از افق انداخت بر باد دل مرا

اشک چون باران به سقف دیدهٔ من می‌چکد
سیل غم با موج خود برده به بنیاد دل مرا

عقل چون کشتی به گرداب تمنّا مانده بود
باد سودا از دل دریا برافشاند دل مرا

صبح امیدم چو مه در ابر پنهان شد ز چشم
شب چو پیکان بر سپهر آمد و برباد دل مرا

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، شرح حال دل شکسته‌ای است که از غم‌ها و مصائب فراوان رنج می‌برد. شاعر با استفاده از استعاره‌های قوی مانند خون‌ریزی، طوفان، و تیر وهم، احساسات دردناک خود را از ناامیدی، یأس، و از دست دادن امید بیان می‌کند. چرخهٔ بی‌رحم تقدیر و نیروهای مخرب زندگی، دل او را به خاک سیاه نشانده‌اند.

ارسال متن