سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
کاغذی بودی و هرکس روی تو چیزی نوشتزندگی بی ترس دوزخ بعد می خواهی بهشتنیک و بد بودن به هرکس آنچه خواهد دشمنتتو زمین بودی که هرکس هر چه تخمی داده کشتاین مرض درمان ندارد حیف شد آن دل که سوختباش تا بوزینه گوید به تو ای آهوی زشتهرجه می بینی به آن اندیشه کن معنا شودکعبه چیزی نیست که انگیزه دارد سنگ و خشتباز کن چشمت کمی اندیشه کن عاقل شویغرق شد عاشقت این بد مست و دریا سرنوشت...
سبز سبزم ریشه دارم یک جهان اندیشه دارمپیش کردم ریش دیدی شیرها در بیشه دارم...
⏰⏰⏰⏰⏰زمان، تند است؛ وقتی، کارِ بسیاری ست/ولی کند است؛ وقتی، وقتِ بی کاری ست/و خیلی سخت و طولانی ست، هر کس را/که دردی دارد و، در اوجِ بیماری ست/دقایق، از نمای وصفِ آن دورند/اگر چه: شغلشان، شورِ زمان داری ست/زمان، آنگونه هست آخر؛ که ما هستم/رگش، در جوی جامِ فکرمان جاری ست/نمی گویند، ساعت ها، زمان را شرح/زمان، در بسترِ اندیشه مان ساری ست/شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)⏰⏰⏰⏰⏰...
بیا مرگ آمد به خانه نزدیک استبیا شب شد راه فرارت تاریک استدر اندیشه ام هدفی دور زمان ستکه راه رسیدن به مقصد باریک ست...
خاک می رسد به افلاک با اندیشه. حجت اله حبیبی...
به من بگو دوستت دارممن اندیشه پروازبدون بال را دارم...
پاسبان حرمِ دل شدهام شب همه شبتا در این پرده جز اندیشه او نگذارم...
به تفکر و اندیشه خود مفتخر باشید ،نه به اجداد و گذشته خود !...
داد و بیداد نکردمکه در اندیشه ی منمرد آن است که غم را به گلو میریزد...
به نام خداوند جان و خردکزین برتر اندیشه برنگذرد...
خفاشی معکوسمروی فکرهایم راه می رومروی اندیشه هایم آونگ!...
اندیشه ی پروازسهم قاب پرنده...
دیوانه وار دوستت دارماندیشه ای که درست نمی دانمحاوی لطافت است یا فاجعه؟️...