سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
غروب جمعه که می شودبیشتر از هر وقتی بهانه بودنت را میگیرد...
غروب جمعه که میشوددلم بهانه ات را میگیرد و تنهاییم طلوع میکند...
به هر بهانه ای از خانه می زند بیرونکسی که خاطره هایش پر از خیابان است...
دوست داشتنت بهانه است من تو را برای نفس کشیدن میخواهم برای زنده ماندن...
بهانه که تو باشیشبم میشود شیرین ترین شب عمر ️️️...
من برای زندگی تو را بهانه میکنم...
کاش یک صبحهوای مرا دلت بهانه کند ......
ولنتاین بهانه استتو خود عشقی...
او که می رودبی هیچ بهانه ای...خیر که هیچشرش کم باشد از روزگارت...!...
برگرددر من کسیبهانه ات را میگیرد ....
نبض قلبم شده ریتم والس عاشقانه توهمه بند بند وجودم پره از بهانه تو...
“بهانه” که تو باشىشنبه ام میشودشیرین ترین روزِ هفته …...
خرید ضایعات بهانه است، کوچه، کوچه شهر را می گردم، بلکه تو را پیدا کنم...
هوای سرد بهانه بودقلبت برای دیگری می لرزید...
همین که به هر بهانه دلم تنگِ توست! یعنی عشق️️️...
تو آن بایدیکه شب به بهانہات خیر است... ️️...
بهانه که تو باشیشبم میشود شیرین ترین ️️️...
کسی سوال می کندبرای چه زنده ای؟و من برای زندگی تو را بهانه می کنم.....
و چای دغدغه عاشقانه خوبی ستبرای با تو نشستن بهانه خوبی ست...
دلم را به کجای این شهرمشغول کنم که نگیرد بهانه تو را ......
تنم هر روز بهانه ی آغوشت را می گیردو از این داغ ترجهنمی نیست...
سیب بهانه بود*حوا*می خواست آزاد باشد......
می سوزم در آتش نبودنتو همه می روند به بهانه ی آب آوردن...
دِلم ️چِه کودکانه بَهانه ی تو را می گیرد...
آب طلب نکرده همیشه مراد نیستگاهی بهانهای است که قربانیات کنند...
هر درخت می تونهیه بهانه باشهتا شاید این دنیادوباره زیبا شه...
ای عشق همه بهانه از توستمن خامشم این ترانه از توست...