پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بازیگر هر نقش و نگارم شده ایآوای خوش تار و سه تارم شده ای دیروز غریبه ای که از راه رسید امروز همه دار ندارم شده ای...
نگاهت تکیه گاهم بودخیالت جان پناهم بوددلت آرام جانم بوداین عشق آتشینم را تو فهمیدی؟نفهمیدی.....دعایم پشت راهت بوددل و جانم فدایت بودسرم رو به هوایت بودتمنای نگاه بیقرارم را توفهمیدی؟نفهمیدی....همه عمرم نثارت بودهمه جانم فدایت بودهمه عشقم نگاهت بودتو اینکه بودنت تنها پناهم بود،فهمیدی؟نفهمیدی...خدایا او تمامم بود...همه دار و ندارم بود...خودش صبر و قرارم بود...نمیدانست،نمیفهمید...تو فهمیدی؟نفهمیدی.......
چقدر می توانستیدوستم نداشته باشی؟!تا گلی که به سرم زدیگره کوری شود وبه جانِ دار و ندارم بیفتد....
همه دار و ندار منی .تو همیشه بهار منی .تولدت مبارک عشق فروردین ماهی من...
به دار و ندارَم نگاه کن ، که هیچ به جز عاشقی نماند! تمام وجودم همین دل است ، تمام دلم بی قرار توست......
دار و ندارمو میدم که تو همیشه بخندی...
می پرسند علم بهتر است یا ثروتمی گویمتوآخر تو دار و ندار منی......