شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
یک نفر مدام سیگار میکشدزنی هنگام اشپزی ترانه ای غمگین را زمزمه می کند دختری به بهانه ی فیلم اشک میریزد پسری نیمه شب در خیابان پرسه میزندهمه دلتنگند همین......
و من این روز هادلتنگ تو...با درد همه خبر های تلخ دنیابه یادت...گریستم...
درخت دلتنگ تبر می شود...!وقتی پرنده، سیم برق رابه او ترجیح می دهد......
خونه ی باباهمون جاییه که کلیدش رو هیچکس نمیتونه ازت بگیرههمون جایی که چه ساعت ۳ صبح بیای چه ساعت ۳ عصر از آمدنت خوشحال میشونددرش ۲۴ساعت شبانه روز برای تو باز استهمون جایی که وقتی میگویند دلتنگند، یعنی واقعا دلتنگ اندهمون جایی که سر یخچالش میروی و هرچی میخواهی میخوری همون جایی که حتی اگر هوس کمیاب ترین خوراکی ها را هم کنی برایت می آورند همون جایی که همه دعوایت میکنند و غر میزنند تا غذایت را تا آخر بخوریهمون جایی که گل و گیاه هایش ب...
ناگهان آمدی به خلوتِ من، تا به خود آمدم دچار شدمعشق من بودی و نفهمیدم تا که رفتی و بی قرار شدممثل گلدان خشکِ کنج حیاط، در خودم دفن می شدم هر روزبوسه هایت شکوفه زارم کرد با نسیم تنت بهار شدمناگهان ریختی در آغوشم... سرم افتاد روی شانه ی توسیل موهات روی شانه ی من، من دلم ریخت...آبشار شدمعطر گلهای سرخ پیرهنت، گرم و آرام در تنم پیچیدخوشه خوشه پُر از تبِ انگور... دانه دانه پُر از انار شدمخنده هایت... دریچه ای به بهار،چشمهایت... ...
فقط یک زن می توانددر عین حالهم عاشق باشد،هم آشپزی کندهم دلتنگ بشودهم کتاب بخواندهم گریه کند ؛و هم انگار که اصلاهیچ اتفاقی نیفتاده است...
سالهاست قلب من از جنس شیشه شدهاگر دلتنگ من شدیفقط با لهجه باران در بزن...
زِ آنکه دلتنگ است ، آسان برنمی آید نفس .....
همیشه بودنهایى هستهر چقدر هم که باشدبماندنرودباز هم دلتنگش هستى...
این روزها آرزوی یک حافظه ی سفیدِ سفید را دارم.حافظه ای که هیچ کدام از غم هایی را که زندگی نشانم داده رویش حک نشده باشد.دوست دارم لبریز از بی خیالی مطلق باشم تا تمام آینه های شهر لبخند و شادیِ مرا به تصویر بکشند...این روزها عجیب دلتنگ آرامشم..!...
شب بہ شبدلٺنڪَ ٺر می شومبدون آنڪہ بہ یاد بیاورم چرامڪَر قرار نبود فراموشم شوےپس چرا هنوز هم هرشبدلم براے شب بخیرهایٺ تنڪَ می شودباور ڪن ، مقصر من نیسٺماین ٺویی ڪہ.....در سرم ، بی نہایٺ پُر رنڪَی ..!!...
تلخ، مثل قصه ی دردآور سربازهازخم، مثل خاطرات پیکر سربازها شانه خالی می کند فرمانده در اوج نبردتیر گاهی می رسد تا باور سربازها جنگ را شطرنج می دانند شاهان دلیرشرط می بندند گاهی بر سر سربازها! جنگ تنها راه بردن نیست وقتی عشق هستسکه ی شعر است روی دیگر سربازها نامه ها و پست ها و پست ها و نامه هاعشق کن با خاطرات دفتر سربازهاوقت دلتنگی چه شبهایی که در مرز جنونغرق شد در اشک عکس دلبر سربازها چشم بر در، حال مضطر... بعد ...
یه چیزایی هستن که هیچوقت نفهمیدی، مثلا اینکه چقدر دلتنگت بودم. ...
️گره بزن آغوشی را به تنتکه دلتنگ توستعشق در وقت نیاز آغوش میخواهد️و یک شانه ی محکم ️️️...
همیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست و حوصله کسی رو نداریم که هست! بعد شکایت می کنیم از تنهایی هامون …...
دلتنگت که می شومبه سراغ شعر می روم تنها جایی که بی دغدغه می توانم بگویم دوستت دارم و ببوسمتو هیچ کس نداند که تو منظور عاشقانه های منی ... ای منظور تمام عاشقانه های من !بی دلیل بی اجازه بی دغدغه ... ️️️...
دلم برای آن دو نفر تنگ شده...مدتهاست که صدای خندیدنشان به گوشم نمی رسد...نکند گم شده باشند در جایی که نه از آسمان خبری هست ،نه از ماه ..!درست یادم نیست،آخرین بار چندشنب ه بود...!آخرین تصویر در ذهنم شبیه به عکسهای سیاه سفیدِ قدیمی ست، "دختری خوشبخت که دستش را ب ه دستِ مردی گره زده و می خندد"با نگاهی خیره و آنچنان عمیق که انگار قحطی آدم آمده است.!!کسی چه میداند ،شاید "عشق" آدمها را زیباتر می کند،شاید...چقدر دلم...
دلتنگت که می شوم ...به آسمان نگاه می کنم ... دلم قرص است که تو هم زیر همین ... آسمانی️️️...
درراهیکه هیچ بادی نمیوزددلتنگ قاصدکی بودنخیلی سختست....
نیمه شب شد،دل من بى تب و تاب است هنوزیاد آن شب که دلش را به دلم داد بخیر ....
قسم به پاییزو به پچ پچ های عاشقانه ی برگ هادر حال افتادن قسم به بوسه های آخرو به باران های گاه و بی گاهو به آغوش های خالیقسم به عشقکه منپاییز به پاییز آغوش به آغوش دلتنگ توام️️️...
این روزها...دلم بهانه گیر شده است !یک فنجان قهوهمقداری ارامشکمی "سکوت"یا ...این ها همه اش بهانه است!این روزها دلم فقط تو را می خواهد ......
دلتنگ روز هاییم که هیچ وقت حتی وجود نداشتن...
نصف مَردم دنیا شب که میشه فکر میکنندلتنگن امّا همشون خُمارن، خُمارِ بی کسی ... ...
دل که تنگ است کجا باید رفت؟ به در و دشت و دمن؟ یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟یا به یک خلوت و تنهایی امندل که تنگ است کجا باید رفت؟ پیر فرزانه مرا بانگ برآورد که این حرف نکوست ، دل که تنگ است برو خانه دوست... ؟شانه اش جایگه گریه تو!سخنش راه گشا!بوسه اش مرهم زخم دل توست!عشق او چاره دلتنگی توست...! دل که تنگ است برو خانه دوست...خانه اش خانه توست...باز گفتم: خانه دوست کجاست؟گفت پیدایش کن!برو آنجاکه پر از مهر و ص...
دل تنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدمعاشق نشدی ، لنگ نبودی که بدانی چه کشیدم...
می گویندفاصله ، عشق را تهدید می کند .دروغ می گویند !من هرچه از تو دور شدم ،دلتنگ تَر شدم ......
دلتنگ روزهایی هستمکه معنی خداحافظتا فردا بود. .بیا قدم زدن هایمان رادوباره تکرار کنیم،این خیابان همدلتنگِ توست...!...
دلتنگیآدم را به جنون میکشدپدرمبی تو من مجنون تریندلتنگ دنیا شده امروزت در آسمان ها مبارک...
بابای خوب من!شب های بی قراری با غروب دلواپسی،هر شب از راه می رسند.من دلتنگ تر از همیشه زمانبه پشت پنجره می آیمتا تو را در آسمانبه نظاره بنشینم...
دلتنگ آغوشت هستم ...زود بیا...
ای آرام بخش لحظه های بی قراری ام!.....کاش می دانستی چقدر بی تاب توام......
خدا جون...به بابام بگو دلم براشخیلی خیلی خیلیتنگ شدهروح تمام پدران آسمانی شادو یادشان گرامی.پدرانی که در قید حیاتندسایه شان برقرار باد....
مادر جان در این روز فرخنده و پر میمنت مادر ،بیشتر دلتنگ محبت ها، زحمتها و دلسوزیهای مادرانه ات هستم .شاید به ظاهر در کنارم نیستی ولی هستیدر قلبم و با تمام وجودم احساست میکنم....
مشکل اینجاست کهشب ها دقیقاًدلتنگ آن هایی میشویم کهبراى فراموش کردنشانجان کندیم... ...
فاصله آزمون دلهاست.یا دلتنگ میشوییا فراموش.......
چقدر دلتنگ حضورت هستمکاش تصویرت نفس میکشیددر تمام خواب هایم ردپای توپیداست بابیداری هایم چه کنم؟صبح ارزانی مردم دل منخواب تورا میخواهد......
دلیل بد اخلاقیای بعضیا بیماری نیست... عصبی بودنم نیست...! اونا فقط دلتنگن دلتنگ دلتنگ دلتنگ...!....
دلتنگ ڪه باشے تمامتلاشت را هم بڪنےتا خوش بگذرد فایده اے نداردتا نیایدتا نباشدتو دلتتنگاست️️️...
واقعا انصافانهست؟که من بشینم اینجا هی به تو فکر کنم و تو اصلا یادت نیاد من کدومشون بودم!انصافانهست؟ من شب به شب با جای خالیت دیوونه بشم و تو با اونی که از اولشم هم بوده بری سفر!این انصافانهست؟انصافانهست به جای خودت، عکست رو نگاه کنم و دلتنگت بشم؟ انصافانهست تو اونو داشته باشی و من تو رو نداشته باشم؟نه، واقعا انصافانهست؟...
کسی چه می داندمن امروز چند بار فرو ریختم؛چند بار دلتنگ شدم،از دیدن کسی کهفقط پیراهنش شبیه تو بود.....
وقتی غرورش رو زیر پا میزاره و بعد از مدتها بهت پیام میده یعنی دلتنگته با رفتار سردت حالش رو بدتر نکن...
ما آدماهمیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست!حوصله کسی رو نداریم که هست!واسه همینه اصن خوشحال نیستیم.هیچوقت کسی رو پس نزن که دوستت داره مراقبته نگرانته!چوون یه روز بیدار میشی میبینیماه رو از دست دادی!وقتی که داشتی ستاره ها رو میشمردی...
بگذار به توفکر کنم و دلتنگت باشم......
مهربان خدایمشاد کن دلى را که گرفته و دلتنگ استبی نیاز کن کسی را کهبه در گاهت نیازمند استامیدوارکن کسی راکهناامید به آستانت آمدهو بگیر دستانی کهبه سویت بلند شده...
دلم برایت تنگ استبرای دیدنتنمیدانم الان کجایی و داری چیکار می کنیوقتی دلتنگ کسی باشیتمام خاطرات با اوکلافه ات میکندخاطره ها هی به سراغت می آیندو تنها چیزی که از یادها باقی می ماند، حسرت و آه و درد است....
آدم که دلتنگ می شودزود به زود می میرد...
رفیق روزهای افتابی کجایی؟دلتنگ دیدارتم...
دلیل بد اخلاقیای بعضیا بیماری نیست.... عصبی بودنم نیست اونا فقط دلتنگن دلتنگ دلتنگ دلتنگ...
چقدر دلتنگ حضورت هستم!کاش تصویرتنفس می کشید......