پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شکایت /شکایت /شکایت /... /بیشتر بگرد /لای پرونده هاست /ندیدی ؟ /دیدی ؟ /دیدی ندیدی ! /این همان زندگی ست که می گفتم /آرمان پرناک...
جرأت اینکه ازتوگله کنم ندارم چون همش میترسم که بری توازکنارم...
شکایتشکایتشکایت...بیشتر بگردلای پرونده هاست ...ندیدی؟دیدی؟دیدی ندیدی !این همان زندگی ست که می گفتم آرمان پرناک...
بی تو نفس می کشم و عمر تباه می کنمدر انتهای شعر خود ورق سیاه می کنممیان لحظه های من فقط خیال روی توستکه روز و شب به قاب عکس تو نگاه می کنمقسم به آیه آیه ی کلام قرآن مجیدبه روی سجاده ی خود نظر به ماه می کنمدست به سوی آسمان میان ربنای خوددعا برای عاشق چشم براه می کنمگلایه از تو می کنم به نزد آن یگانه ایکه می سپارمت به او اگر چه آه می کنممی روم از کنار تو به سوی سرنوشت خودنگاه زیبای تو را توشه ی راه می کنمشکایت ا...
چون خیالت همه شب مونس و دمساز من است شرم دارم که شکایت برم از تنهایی...
به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی...
گاهی در زندگی با ناراحت ترین قلبو بی اعصاب ترین روح و روانزندگی خواهی کرد؛دیگه خودتو به در و دیوار نمیزنی،آه و ناله و شکایت نمیکنی،خیلی عادی به روزمره هات میرسی!بی اعتنا خواهی شد و به خودت که بیایمتوجه میشی که عادت کردی!و این عادت یعنی "قوی بودن"اینجاست که دیگه بزرگ شدیو میدونی که همه چیز میگذره......
شبیه کودکی لجباز و گریانشدم گاهی خدایا خوب میدانمندانسته نفهمیده چه ها گفتمشکایت ها به درگاهت من آوردمندانستم من آن حکمتنفهمیدم من آن علتبه دنبال دوای درد بی دردمسر کوی و گذر در فکر چارهمن بسی گشتم پریشان و سراسیمهگذشت از آن بسی ماه و بسی سالکه فهمیدم سر حکمت تو بستی راههایم راشبیه مادری کز دست طفلشگرفت آن تیزی و گریاند طفلش را...
زخم تبرت مانده ولی جای شکایتشادم که نگه داشته ام از تو نشانه...
همیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست و حوصله کسی رو نداریم که هست! بعد شکایت می کنیم از تنهایی هامون …...
بیوفاباشی...شکایتمیکنند!باوفاباشیخیانتمیکنند...مهربانیگرچهآیینقشنگیست،اما...مهربانباشی،رهایتمیکنند......
از دیگران شکایت نمیکنمبلکه خودم را تغییر میدهمچرا که کفش پوشیدن راحتر ازفرش کردن دنیاست...
از تو به کجا شکایت ببرم؟! اینجا همه طرفدار تو هستند قلبم روحم قلمم...
آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم...
غافِل ڪُنداز کوتهی عُمر شڪایَت شب در نظر مردُم بیدار، بُلندَست...