متن حسرت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت
قسمت نشد قسمت شود قسمت ما آغوش او
مستی می به کنار، چشم سیاهت به کنار.
مستی می بپرد، چشم سیاهت چه کنم.؟
گذر نمیکند چرا..؟
خیال تو ز حال من
ای کاش کــه همـــــراه ِصبـا می بودی
خورشــید وَش و مــاه صبـا می بودی
از فاصــــله ها فاصــــله ها دلگیــــرم
ای کاش تو دلخـــــواه صبـا می بودی
گر چه ات حسن زیاد است ولی پیش نظر
از وفا دور ترینی تو به دل قرص قمر
اولین کار بری دل که قراری ببری
چون که بردی دگر ناز بری تاب کمر
در آسمان بیانتها دنبالت میگردم😪
به نام خداوندی که غم را آفریده
عنوان: نامهای به سفر بیبرگشت
ژانر: تراژدی، عاشقانه
اثر: مریم فواضلی
آخرین باری که دیدمت، چشمانت سرد و بیروح بودند. چونان قلعهای محصن در میان مهگرفتهترین روزهای زمستان بیآنکه نگاهی به من بیاندازند. انگار از من عبور کردی بدون آنکه در نگاهت، ردپایی...
رویا شده دیگر برایم بوسههایش
خوابش مگر در جوشش بستر بیاید
خانه ی دل را تکاندم،
چیزی جز حسرت دیدار تو در آن نبود.
بی خبر از حال مایی،
آخر به کدامین بهانه..؟
در شبی مهتابی از امواج نور
در میان مردمی بینا و کور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
این وصال
روزی فرا خواهد رسید...
دل از این خلوت پر آه سحر بیزار آمد
شمع از آغوش شب بیبال و پر بیزار آمد
سرو قدری که نلرزید از نسیم آشنا
چون صراحی از خم بیدردسر بیزار آمد
آب اگر آیینهدار آفتاب عشق نیست
از تماشای رخ آن منظر بیزار آمد
مرغ را در قفس آیینهکاریها...
آواره ی آن گوشه ی چشمت شده ام.
دلبر جان.
تنها یادگاری که از تو برایم
باقی مانده ...
بُغضِ سِمِجی است، که غروبهای
جمعه راهِ گلویم را میبند....
قشنگ ترین محال آرزوی من.
چه سخته بی تو زندگی.
کو تپشهای دلم؟ کو اشتیاق و التهاب؟
آه... ای شور و شرارِ زندگی! بر دل بتاب!
بی سپر مانده ام
از نگاه های بی امان تو
جانم با جانت یکی نشد
چرا که جان داده ام
با اولین تیزی نگاهت
بی تو شبها همدمم،
خاطره های چشم توست.
بعد تو با رفتنت دنیا دگر دنیا نشد.
چشم خیس من دگر با رفتنت بینا نشد.
بعد تو بسیار بودن که خواستن جای تو.
جای تو باشند اما این دلم راضی نشد.
شبــهای دلـم هــوای مهتاب گرفت
تصویر تو را همیشه در قاب گرفت
ای عــشق تو تصنیف خیالم هستی
رویای منی، با تو دلم خواب گرفت