متن حسرت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت
جا ماندم.
میخواستم پرنده باشم و پرواز کنم،
حال اکنون درختم،
با عمیق ترین ریشههایم؛
جا ماندم.
ما از تبار پنجره بودیم
ما از تبار پنجره ماندیم
یک عمر آه کشیدیم و مُردیم
در حسرت کبوتر چاهی...
دلت که گرفت
در من قدم بزن
برایت خیابانی میشوم
بی انتها.....
اکنون می توانم
پیاده شوم
از قطار زمان
و برگردم به شرجی گیسوانت.
دوبیتی
دمادم غرق خاطرخواهی ات من
همیشه عاشق همراهی ات من
تو اقیانوسی و من برکه ای خشک
خودت ماهی و حوض ماهی ات من
♤♤♤
به من گفتی که همراهم بمانی
چراغی بر سر راهم بمانی
فدای بخت و اقبال بلندت
برای عمر کوتاهم بمانی
♤♤♤
تو را در...
آدما همیشه فکر میکنن میشه برگشت،
میشه جبران کرد،
میشه معذرت خواست،
میشه توضیح داد،
اما چیزی که آدما بهش فکر نمیکنن
اینه که هر چیزی یه زمانی داره،
از زمانش که گذشت،
دیگه بود و نبودش فرقی نداره،
وقتی از زمانِ درستِ یه چیزی بگذره،
دیگه هر کاری هم...
بسمه تعالی
مثلِ خــامان ، چون نظر بر ماهتـاب انداختیم
تا سحر ، مشتِ نمک بر چشمِ خواب انداختیم
قلبِ روی اَندود را شستیم با آبِ طلا
نور بر آبِ روان ، چون ماهتاب انداختیم
چشم را بستیم بر سرچشمه ی آبِ حیات
تشنه لب ، خود را به دریای...
دلتنگی لکهی ابری نیست
که با یک نسیم جابهجا شود؛
ردّ پاییست
که هیچ بارانی از خیالم نمیشوید،
راهیست که هر قدمش
به نام تو ختم میشود،
و سایهای که حتی
در روشنترین روزِ زندگیام
رهایم نمیکند.
راه بود و ما در جا ماندگان
فریاد بود و ما در سکوتِ گران
ماه بود و ما در خسوفِ زمان
حیات بود و ما در دلِ گورِمان
آرزوی یک خوشیختی بزرگتر
پیوسته مار از لذت خوشبختی ای که از آن بهره مندیم
باز می دارد
اگر همه آدمها؛
یک نفر را داشتند که شب ها در آغوشش به خواب می رفتند،
بدون شک ؛
صبح که می شد
تمام جهان خواب می ماند...
تجربه داد زد ،قلمها بالا ،بس است هر آنچه نوشتید ،وقت امتحان تمام است ،پرسیدم ،پس درس چه شد ؟گفت اول امتحان ،بعد درس😭
گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه
دیوانه کننده ترین حسِ دنیاست ...!
🍂هیچ بارانی رد پای خوبان را
از کوچههای خاطرات نخواهد شست،….
در انتظار نسیم قدمهایت
چشمها نشسته
در انحصار جاده
و لحظهها ورق میزنند
حسرت هوای حضورت را
بر قامت نگاهی
که سایههای سکوت
بر سر ثانیهها
آوار میشوند
می گویی دوستت دارم
می بوسی مرا
از خانه بیرون می زنی
در شلوغی شهر گم می شوی !
و از یاد می بری
زنی را که پشت در هنوز
"دوستت دارم" هایت را
چون رازی شیرین !
با در و دیوار قسمت می کند ..
گاهی چقدر دلم برایت
تنگ میشود…
میدانی!؟
میگویم گاهی اما،
این گاهیها عجیب بوی
همیشه میدهند!
عشق واقعی اونی نیست
که وقتی دیدیش دستت بلرزه
عشق اونیه که
وقتی نمی بینیش میخواد دلت کنده شه
نامهای به تو
اگر روزی این نامه به دستت برسد، بدان که هر لحظهی نبودنت برای من دلتنگیای بیپایان بوده است. هیچ روزی در این دنیا نگذشته که تو را فراموش کرده باشم؛ نامت همیشه در قلبم جاری بوده، مثل ذکری که هر نفس با آن زنده میشود.
تو برای...
ای آنکه تو رنجاندمت بانو
ای آنکه تورا غم داده ام بانو
ای آنکز رهم غافل شدم بانو
مرا بنگر که چنین گونم
غمی در حال تو دارم
غمی هم در دلم دارم
غمی در جانم دارم
غمی هم در تنم دارم
همه اجزای این پیکر
مرا بسیار نکوهیده
کز...
و گریستم،
برای ما که زندگی رو آغاز نکرده
پیر شدیم...
سرگردانم در کوچهپسکوچههای شهر
دربهدر گوشه به گوشهی این شهرم هنوز،
زیرا،
من نفس با عطر کوچههای قدیمی شهر میکشم.
ایکاش
انسان
بلای جان انسان
نبود هرگز!
مینویسم تا بماند یادگار
تا بگویم یاد باد آن روزگار