دوشنبه , ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیشب که بارون آمدبارون تندی آمدلب پنجره نشستموقتی چکیده تو دستمحس کردم تو جنگل هستمزیر درختا نشستمیا که سوار چرخمتو سبززار می چرخم...
آها ی آهای بهارهعید آمد دوبارهسبزه و شکوفه دارهگل های زیبا دارهمیوه های خوش آب و رنگآسمون خیلی قشنگدرختا از خواب پا میشنپرنده ها آواز می خوننپروانه ها شادی می کننبا گلها بازی می کنن...
مامان چه مهربونهقصه برام می خونهچشاش دوتا ستارهکه نور ازش می بارهوقتی خونه نباشهخونه صفا نداردمامان جون عزیزم الهی زنده باشیدلم میخواد همیشه خوشحال شاد باشیبهراد حجتی...
«شعر کودکانه»«شاعر ترمه خداپرست هفت ساله از مشهد»سلام علیکم خوب هستید؟!در رو روی غم ها بستید.شما مثل خنده هستید،روی برگ گل نشستید....