متن شاعر کوچک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاعر کوچک
چشمانش قصد جانم کرده اند.
جانم فدای قصد او.
عجب بی صدا جان مان را گرفت.
حسرت های بر دل نشسته.
تو قشنگترین نداشته ی تمام عمرمی.
دلم طلب دارد،
ز تو دو چشمانت.
با خیالش..،
تا صبح سحر بیدارم.
تو خلاصه ی تموم آرزوهای منی.
تا ابد لذت دیدار تو اندر دل ماست.
دل آشوبم و آرام دلم جز تو کسی نیست.
هنوزم چشمات..،
قشنگترین چشم های شهره.
نیست در عالم کسی در اختیارش زندگی.
زندگی را اجباری بایدش کرد، زندگی.
قشنگ ترین محال آرزوی من.
چه سخته بی تو زندگی.
به گمانم که نزدیک شده است مرگ زمین.
فقر، خشک سالی، گرانی و کمی بی پولی.
یک عمر چقدر بی تو نفس سخت کشیدم.
گرفت از من نگاهت،
دین و ایمان و خدای آسمانها و زمینم را به یکباره.
چشمات یه کاری داد دستم.
که غیر از تو ز کل این جهان خستم.
بوسه از لبهای مستت، وای عجب حالی دهد.
حال آن مستیه لبهای تو را ، همچو من دادند و بس.
جز وصل تو
از خدا نخواهم حاجت.
قلب خود گم کرده ام در لابه لای چشم تو.
بازا و پسش ده آن گمشده قلبم.
مثل هر شب. شب من بی تو چقدر بارانیست.
در خیالم با وصال تو خوشم.
ازخیالم پس نگیر، وصال خویش را.
با این حال پریشانم.
پای عشق تو میمانم تا ویران شوم.
جوری دلتنگ توام که خدا میداند.
خدا که هیچ کل جهان میدانند.
به آغوش خودم یک تو بدهکارم، همین و بس.
مرا دریاب، گاهی در میان خاطراتت.