پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تصویر تو در قاب چشمانم دل انگیز استتصویر تو زیباترین لبخند پاییز استحتی درون قاب عکست باز میخندی لبخند های تلخ تو با غم گلاویز استعطر دل انگیزی که پر کرده اتاقم را بوی نجیب چادری چلوار و گل ریز استعطر نفس هایت گل بابونه ومریم آغوش گرمت بهترین درمان وتجویز استتو مطلع ناب غزل های دل انگیزیدر خواب هم حس میکنم نامت غزل خیز استمادربزرگم باغ نه یک بوستان گل داشت...
به آواز قناری های در بند سپیدی و قشنگی دماوندبه جنگل های سرسبز شمال وبه رشته رشته گیسوهای الوندندیدم خوشتر از ایران جهانی قسم بر خالق هستی خدوانداعظم کلیابی بانوی کاشانی...
گستره ی گیلانبه کشفِ جاذبه های تنیده در کیهانبیا به خطه ی"جمشید"، پهنه ی"ایران"ببین چگونه از انواعِ رنگ مفروش ستزمین سبزِ شمال اش، به هدیه ی بارانپذیره های درختان وُ کوه وُ دشت وُ دمننظیرِ بسترِ "تالش"، پدیده ی "مریان"شُکوه "انزلی" وُ چهره ی "خزر"، "تالاب"و نازِ "رودِ سفید"ی که می دهد جولانحریمِ "قلعه ی فومن"، وقارِ "ماسوله&q...
بوی شمالبوی شالیزاراین روزهابا عطرتو تمام من راپرکرده استمن با تو و با هر چهنشانی از تو داردرویاهایی می نویسمکه با هر بار خواندش دلم میلرزدمی خواهم هر ووزدوست داشتنت را دوبارهیاد بگیرمتا هر چه در این دنیاهست و نفس داردآرزویی برایمانجز نفس کشیدنمان کنار همنداشته باشند ......
به باران نمی بازمبه باد نمی بازمبه برف ، به گرمای تابستاننمی بازمبا جسمی نیرومندبی هیچ چشم داشتیبی هیچ خشمیارام لبخند خواهم زدغذایم روزی یک کاسه برنجیک کا سه سوپ با کمی سبزیهرانچه روی میدهد رابه پیشیزی نمی گیرمخوب می بینم خوب می شنومو درک میکنمو سپس فراموش می کنمزیر سایه درخت سرو دشت انجا که یک کلبه چوبی کوچک استمی مانم اگردرشرق کودکی بیمارباشدبه پرستاریش می روماگردرغرب مادری خسته استبار ساقه ها...
انقدر مدارس کشور به جز شمال به دلیل آلودگی هوا تعطیل شد که با همین فرمون پیش بره تا بقیه بچه ها برن کلاس پنجم شمالیا لیسانسشونم گرفتن...
فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی میتونه از دود شهر فرار کنهتا بره شمال هوای تازه تنفس کنه ، بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه...
خسته ام حوصله ام لای بادگیرهای شمال دم کشیده استدلم هوای چای دست های تو را کردهیک استکان!پر رنگ!...