متن شاعرانه دردناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاعرانه دردناک
باز در من شعلهای از آه شب بیدار شد
چشم بستم، خستگی هم با دلم همکار شد
باد با برگی که افتاد از درختی دور، گفت:
قصهات وقتی نفس گم شد، فقط تکرار شد
سایهام در آفتابِ روز هم پیدا نبود
روز هم چون شب، برایم لحظهای انکار شد
خانهام...
« مسککن »
من سالهای سال با آن واژه های سرخ
سر کردم عمری را که از هر سو گذر میکرد!
جای مسکن قطعه شعری میسرودم تا
تنها مسکن روی درد من اثر میکرد !
با واژه های درد گفتم حال و روزم را
بی شک خدا دائم به این...
پشت پنجرهی حنجرهی تنهایی
یک نفر
دارد آه میکشد آرام
نم نم باران
مینوازد گونههای خیسش را
و بغضی سرد
میفشارد گلوی خستهاش را سخت...
بازمیخواهم که از لبخند پر سازم تورا
هر قدر بد بودیم بد دور سازم من تو را
این کمندِ آهام از چین خوردگی کوتاه شد
بیامیدم ,آن که روزی در کمند آرم تو را
در سر حزنات اگر که شانهام حائل کنی
بوسه یک دو بیشتر سوگند،نگذارم تو را
از...
سوختیم از اضطراب عشقی که بهر ما تسکین نداشت
خاطرمان ملول گشت و جانمان گرفت و لب نگشودیم
...شبیه موج سرم را به صخره می کوبم
ولی خیال تو هرگز نمی رود از سر...