متن وحشی بافقی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات وحشی بافقی
دنیا همه سر به سر خیال است ، خیال
گر بدانی حال من، گریان شوی بی اختیار
نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را
شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را
پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست
مردم بی امتیاز و عاشق ممتاز را...
فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد
با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد
اینها که من از جفای هجران دیدم
یک شمه به سد سال بیان نتوان کرد
عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده ایم
گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسرده ایم
گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند
کز تو پر آزردگی داریم و بس آزرده ایم...
چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خودم را کشتم و درمان خود کردم...