شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
حتی اگه پیر هم بشی دوستت دارم...
چه لذتی داره با تویی که جوونی کردم،پیر بشم...
کاری ندارم کجاییچه میکنی...بی عشق سر مکنکه دلت پیر میشود......
مبر به موی سپیدم گمان به عمر درازجوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی...
خیال دیدنت چه دلپذیربود...جوانی ام در این امید پیر شد!نیامدی و دیر شد......
آدما به اندازه غماشون پیر میشن نه سن و سالشون...
انسان ها زمانی که دنبال رویاهایشان نمی روند پیر می شوند....
آنچه آدم را پیر می کند نگاه به گذشته و حسرت فرصت های از دست رفته است....
زیاد است انتظار معجزه از من که فرتوتم پیمبر نیست هر پیری که در دستش عصا دارد...
زنی که بداند بودنش مردی را به وَجد میاورد،هرگزپیرنخواهد شد!هرگز.......
حس خوبی ست در آغوش خودت پیر شوم...
من به اندازه غم های دلم پیر شدماز تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم...
به پای هم پیر شیم...
مثل گلهای ترک خورده کاشی شده امبعد تو پیر که نه / من متلاشی شده ام...
نگاه کن چه پیر می شوندرویاهایی که تو را نیافتهجهان را ترک می کنند...
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر درازجوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی...
من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم...
با خیالت زنده ام رویای من تعبیر شو در کنارم زندگی کن در کنارم پیر شو......
منم ولی نه همانی که می شناختی اشدلم به وسعت صد سال پیرتر شده است....