متن چکامه ساحل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چکامه ساحل
در انتظارصدایت
من زِ هجران نگاهت دل فــگــارم خوب من
همچون اِسپنـدی بر آتش بی قرارم خوب من
دل ربودی با هزاران.دلبری از دین و دلـم
کـن نگــاهی بر من شوریده بنگراشکبارم خوب من
در هوای کوی جانان عمری است بـِنشسته ام
پا گذار بـر قلب ویرانم ببین چشم انتظـارم...
محبوب من
من واسه داشتن تـــو
تموم دنیامو میدم .
توی رنگ اون چشمات
تموم رویامو دیدم
لعنت به من و عشق و وعده های تو خالی
لعنت به منِ بی گناه، مانده در خیال بافی
کجایی؟
نیامدی و من در را بستم؛
و برای همیشه از آنجا رفتم
برای من همیشه در ها بسته بود!!
این یکی را هم خودم بستم
حالا که رفتی
در پی لایق برو ،
ما هم تماشایش کنیم.»
مهمانی حضرت دوست ✍🏼،
تا گشودم چشم، دیدم عالمی مهمان توست
هر نفس در سینهام لبریزِ از ایمانِ توست
دل نلرزد بیسبب، از، لرزشِ پنهانِ من
از نگاهت عشق روید ، این دلم سامان توست
با نگاهی، فتنه در جانم فکندی ناگهان
عشق یعنی هر چه دارم زاده ی چشمان...
دلبرانه
✍🏻 چشم بر هم بـِنــِه ای دلبرکم بعد تماشایم کن،،
بنشین در بر من عشق تمنایم کن،،
چند بوسه زِ تنور لب خود جانی ده
بگذار بر لب من وصل تمنایم کن
ترجمان عشق
چو ترجمان خنده ات مرا بهانه میشود
سراسر وجود من پر از ترانه میشود
به گرمی نگاه تو ، که آفتاب زندگی است
تمام دشت دفترم ، گل و جوانه میشود
برای سر سپردگی به موج های موی تو
بغل، بغل به خاطرت ، تنم کرانه میشود
دلم...
دو بیتی
خورشید در آسمانِ ما میخندد،
گل بر لبِ خستهی صبا میخندد،
در چشمِ تو، ای تمامِ رویایِ دلم،
هر ذره چرا؟ به ریش "ما" میخندد
عاشقانه
خواهم که شبی سفر به سویت بکنم
یک شاخه ی گل هدیه به مویت بکنم
از لعل لبانت اگر شکر میریزد
خواهم که دلم عابر کویت بکنم
چکامه
باد نام تو را آورد
✍🏽پنجره را باز کردم
باد نامِ تو را آورد
خانهام ناگهان
بهار شد.
چای را دم کردم
بخارِ فنجان نقشِ
چهرهات را کشید
انگار دل من
باز هم لرزید
در اتاق تاریک
فقط چراغِ کوچکِ میز
میدانست
تو از دلم نرفتی
نورش شبیه
نفسهایت...
چامک هفته ✍🏼
چکامه هفته ❣️
شنبه ❣️
تو آمدی و زمان از نفس افتاد،
خورشید بر شانههایت نشست،
و شنبه در رؤیای لبخندت متولد شد…
یک شنبه ❣️
ابرها از چشمانت آغاز شدند،
و باران به جای زمین، بر دلم بارید،
یکشنبه از تو بوی دریا گرفت…
دو شنبه...
پـدر ✍🏼
پدرم به کجا روم و
به کدامین زبان فریاد بزنم ؟
واژه ها درد میکشند ،
کـم میآورند، میمیرند ،
دل تنگم را چگونه با واژه ها
برایت تووصیف کنم ؟
بگو اینک کجایی ؟
کجایی که ببینی بی تو
چگونه غریبانه
سر بر شانهی بیکسی گذاشتهام...!!
خاطرات
دلــم از نــبودنــت پــراســت
هــر روز خــاطراتــم را الــک میکــنم
و جــز دلتنگــی تــو چــــیزی بــرایم نمیــماند نــه تــو آمــدی
نــه فــــرامــوشــی ات
خیــــالی نیســت
مــن هـمـچـون کــوه پــای
نبــودنـت میمــانم
امــا ای کــاش مــیدانستــی
بــی تــو تــمام لحظاتــم
بـه رنــگ پــاییزنــد