پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به هرچه درنگرم بی تو صد هزار افسوسبه هر نفس که زنم بی تو صد هزار دریغ...
ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ...
حیف از شکوفه ها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ داغ زمستان دروغ بود ......
دریغ و درد که تا این زمان ندانستمکه کیمیای سعادت رفیق بود رفیق...
ظلم است مرهم لطف از ما دریغ کردنچون داغ سوزناکیم چون زخم دَردمندیم...
ﺑﯽ ﺷﻮﻫﺮﯼ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻫﺴﺖﺣﺘﯽ ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ . . .ﺑﺒﯿﻨﯿﻦ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻋﺮﻭﺱ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢﺍﻣﺎ ﺩﺭﯾﻎ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽﺳﺘﺎﺩ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻤﻬﺎﯼ ﺩﻡ ﺑﺨﺖ...
دریغ از یک سیبهمه را گاز زدندگناه...