شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
طعم لب هایت عسل بود و طبیب سنتی بهر درمان گلو دردم عسل تجویز کرد...
کاش سرما بخورم دکتر من نسخه کند: عسل از کنج لب و تُرْشیِ لیمویت را...
پوستت شیر و لبت سیب و دهانت عسل است آن بهشتی که خدا گفت به گمانم که تویی...
طعم لبهایت عسل بودو طبیب سنتیبهر درمان گلو دردم عسل تجویز کرد...
توراکه بوسیدممن به جاری شدنرودخانه ی عسل دربهشتایمان آوردم...
از وجود این همه موجود زیبا، بانمکطعم دنیا از شکر... نه .... از عسل شیرین تر است...
بی تو چای وعسل صبح برایم تلخ ست،پس بیا ای همه ی علتِ شیرینی ها......
ذاتت عسل است ای جان گفتت عسلی دیگر...
طعم عسل عالی لبهایت دلیلیستتا مشتری دائم کندوی تو باشم......
خنده هایت چون عسل حتی از آن شیرینتراندهرلبت تمثیل زیبایی ز حوض کوثر است...
تا لبانت باز شدطعمِ عسل، از دست رفت!...
من یه تلخیم که یه من عسلم شیرین نمیکنتم......
بابام یه عسل خریده که انقدر سفته فکنم زنبوره یبوست داشته...
به چیدن نگاه دزدانه ات دچار شدماگر عسل نمی دهی نیش هم نزن!چرا اینقدر تو را ارزان می فروشی؟لب و چشم و زبان را باید گران خرید...
دو چشمت از عسل لبریز و لبهایت شکر داردبیا، هرچند میگویند: شیرینی ضرر دارد...