برگردان شعر کوردی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات برگردان شعر کوردی
تا به زانو، در تاریکی فرو رفته ام
و من بی صدا
در شبی سیاه
در انتظار تو سبز می شوم.
شعر: رفیق صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
مردی تنها
چشم به انتظار خداست،
گرچه می داند که خدا نیست!
خدا نمی آید.
اما تنها آن مرد
چشم به انتظار خداست...
شعر: رفیق صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
تو نوری،
چون بیایی،
توان گرفتنت را نیست!
تو ظلمتی، سیاه و تاریک،
چون برسی،
توان گریزم نیست!
شعر: رفیق صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
این چه عشقی ست؟
تو که با خود همه چیز را بردی،
الا من را!
شعر: رفیق صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
با نفس های تو زندگی می کنم
و قلبت را یک روز اشغال خواهم کرد!
اگر بر علیه ام قیام کنی
من خاک می شوم و تو سرزمینم
پرچم عشقم را برافراشته خواهم کرد و
نماینده ی احساساتت خواهم شد
فریاد پیروزی سر خواهم داد و
در میان مجلس قلبت...
براستی زیباست که تمام عمر
مالامال از عشق و زیبایی ها باشد
و چه زیباست که عشق، ترانه ای شود
و زندگی پر از آوازش شود.
شعر: پری قره داغی
برگردان: زانا کوردستانی
دیدار تو خانه ی غم ام را ویران خواهد کرد
و گل امید در گلدان دلم می رویاند
دیدار تو سر سپردن به مهربانی ست
که احساساتم را در شعر عیان خواهد کرد.
شعر: پری قره داغی
برگردان: زانا کوردستانی
خودا ده زانی تو
جه ند له دلی دایکم ئه جی
کاتی میهره بانی ئاو
بو زه وی باس ئه کا.
◇
خدا آگاه است،
که تو چه قدر شبیه مادرم می شوی،
که از مهربانی های آب
برای زمین نجوا می کنی.
شعر: هیژان کمال
برگردان: زانا کوردستانی
تۆ بە ڵینی هاتنت بدە
تا دە رگاکەم
بۆ هەمیشە کراوە بێ.
◇
تو مژده ی آمدنت را بده،
تا در خانه ی من
برای همیشه باز بماند.
شعر: هیژان کمال
برگردان: زانا کوردستانی
حرف هایت،
مرا به زیر سایه ی ایوان خانه ی قدیمیمان می برد
همان خانه ای که پر از زنگار خاطرات است.
تو دیر کردی و وقتی آمدی
مرا در در آیینه ی شکسته ی اتاقت دیدی!.
میان برگ های دفتر کهنه ی شعرهایت!
و کلماتت را دسته گلی کردی...
من و تو
ساکن دو ستاره ی دور از هم هستیم
که هر لحظه چونان پروانه، دنبال هم می گردیم
در سرزمینی پر از ترس و فوبیا
در سرزمینی پر از زخم و خشونت
به دنبال جاهایی هستیم که هیچگاه به آنجا نمی رسیم.
شعر: آواز سامان
برگردان به فارسی:...
من از نگاه های تو پرستش را آموختم،
یاد گرفتم که از ترس اشک های تو
خویش را در میان چشم هایت پنهان کنم.
اکنون، تو بهانه ای برای من پیدا کن
تا باورهایم رنگ نبازند
منی که بی اختیار و ناخودآگاه
به تو پناه می آورم
منی که از...
ای یار...
بی صدا می خوانمت!
چون دل باخته ی تو شدم،
روحم را هم به تو سپردم،
حالا، تا شب و روز سر جای خود باقی بمانند
پناه بده مرا!
که هیچ نمی فهمی از اشک و زاری من!!
تویی که آمدی و پای بر قلبم نهادی و تکه...
بعد از باران،
بوی خاک می آید،
اما از خاک سرزمین من، بوی خون!
شعر: آسو ملا
برگردان : زانا کوردستانی
۳)
ناله ی ابر،
خاک آبستن دانه و جوانه ست،
اما خاک سرزمین من آبستن مین!
شعر: آسو ملا
برگردان : زانا کوردستانی
پوشیده از مین است،
بوی خون می دهد،
اما باز عاشق سرزمین هستم.
شعر: آسو ملا
برگردان : زانا کوردستانی
از درون چشمه می جوشد.
آب نه،
تاول دردناک بر پیکر مردمان کُرد!
شعر: آسو ملا
برگردان : زانا کوردستانی
آسیاب ناتو را می چرخاند
آب نه،
بلکه خون من و تو!
شعر: آسو ملا
برگردان : زانا کوردستانی