من و عشق و دل دیوانه بساطی داریم عقل هی فلسفه میبافد و ما میخندیم
ما با عشقی عاشقیم که فراتر از عشق است. ولنتاین مبارک
حالا که عشق پیر و فراموشکار شد اسم مرا به سادگی از یاد میبَرَد...
معشوقه ی ما یکسره در حال نماز است عشق است خدایی که خدا داشته باشد .
در سر هوس عشق تو دارم همه روز
دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی...
عشق مثل همین بادهای کویریست ، مگر نیاید ! وقتی آمد چشمها را کور میکند !
خانواده جایی است که زندگی شروع می شود و عشق هرگز تمام نمی شود
مهم ترین چیز در دنیا خانواده و عشق است
روزی که شدی جلوه گه عشق برایم زان روز همه شعر برای تو سرایم
خانواده یعنی عشق، یعنی جریان زندگی
خانواده یعنی عشق، آرامش،انگیزه
رسیدم از وسط امتحان عشق و خطر به کارنامه ی مردود ظهر شهریور
تا جهان برپاست مرا عشق تو بس است
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد...
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست..
یک نفر هست که با بودن او شاد شوم عشق را با منِ دیوانه همآغوش کند!
گَر عشق مَقصد است خوشا لذّتِ مَسیر ...
عاقبت هجوم ناگهان عشق ، فتح میکند پایتخت درد را …
شانهات مجابم میکند در بستری که عشق تشنگیست
سالها عشق ؛ در دقیقهای نفرت فراموش میشود !
عشق یعنی که جهان غایب و تو حاضر قلبم باشی...
نهاده ام به جگر داغ عشق و میترسم جگر نمانَد و این داغ بر جگر ماند
من از عشق نمینویسم فقط از تو مینویسم و عشق خود از کلامم زاده میشود ...