متن حجت اله حبیبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حجت اله حبیبی
باغبان روزگار، گل را معطر می کند
تا مشام جان ما را پر کند بوی
بهار....
پس بیا چون باغبان روزگار، در دل هر رهگذر، یک غنچه ی لبخند کار.....
حجت اله حبیبی
وقتی فکر کردی به آخر خط رسیدی کبوتر دلت را به پرواز در آر، تا در آشیانه خدا آرام گیرد.....
حجت اله حبیبی
بلورک های دلم در دریای نگاهت می رقصد
تا گلدان لبم، غزل عاشقی را در ترنم سپیدار قیامت، بوی خدا را در قصر طلایی جانم، آغاز کند و شهر عشق ،چراغان نگاه محبتت شود، تا تو بهانه ی باران چشمان من باشی.....
حجت اله حبیبی
تمام آدمها نقاش هستند
یکی چشم یکی ابرو یکی رخسار و برخی فقط دلتنگی ها را نقاشی می کنند
و تو عشق را بر بوم جانم چنان خط خطی کردی که زیباترین نقاشی خط عالم شد...
حجت اله حبیبی
روزگا ی در سیاهی ،ماتم خاطرات خاک خورده ی زمستان را داشتم ،تا با چشمان سیاهت روشنی را، هدیه دستانم نمودی وبا لبخندت بال پروازم بخشیدی تا اوج بگیرم، کمال را ،
به راستی این سیاهی روشن ، زندگی ساز است وغم سوز نگاهت مرا ساخت پیروز در هر شب...
باز می شکنم پیله ی تنهایی فال قهوه ات را تا عکست را در هزار رنگ کنم ،برای یافتنت شش جهت قلبم را چشم کاشته ام تا از نظرم مخفی نماند شیطنت های بچگانه ی چشمان عسلیت
به راستی چشمان تو شیرین ترین طعم زندگی را در کام جانم نشاند...
گاهی آنقدر بی قراری که نفست بالا نمی آید ، آسمان دلگیر، کوچه ها غم گرفته وچتر ها ،خاک خورده وتو، می باری تمام دل تنگیت را بر صفحه ی خاطرات تا سبک شوی
اما گریه امانت می برد وباران می شوید تمام شهر گونه ات را
دل به کوچه...
روزگاری غریبه بودم
تا اینکه از افق چشمانت طلوع کردی و بهارلبانم را شکوفه باران نمودی وآرام آرام درقلب ترک خورده ام ، نشستی، ومن جان گرفتم ،از دم عیسویت ،وچنان بال پرواز گشودم که جز تو بالی به گردم نمی رسد....
به راستی تو کیستی ،که نفست بهار را...
دوستی تو
تنها برگ برنده ی این زندگیست.
من باخته ام،نگاهم را به نگاهی که نگاهم را پژمرد
ودوست داشتن را از یادم بُرد ودل بی او مُرد
پس بیا دو ستم باش،تا این دل پژمرده ،شکوفه باران غنچه ی لبانت
گردد، در این باران دل تنگی....
حجت اله حبیبی
تو همان دروغ نابی که نشسته در وجودم
اگر عاشقم نبودی،به خدا که من نبودم
تو تمام شعر نابی،تو تمام انتظاری
تو کجا واین دل من ،توشکوفه ی بهاری..
حجت اله حبیبی
وقتی از دور می بینمش
به خود می گویم:لیاقتش همان کوچه ی بن بست افکار پوسیده ی دیروز است
اما غنچه ی لبان را می گشاید وبا یک لبخند ماتم می کند
وقتی می گوید : \\آسمان مال من است
گرچه آن تکراری است\\
حجت اله حبیبی
چه سخت است که پیامت را سپرده باشی به قاصدکی که راهش را گم کرده باشد و تو انتظار پاسخ داشته باشی بی خبر.....
حجت اله حبیبی
تو را من دوست می دارم چو ماهی آب دریا را
چو آدم عشق حوا را
تو را من بیشتر از آب و آدم دوست می دارم
اگر جان از کفم پر زد، محال است از تو ای زیبا صنم
من دست بر دارم.....
حجت اله حبیبی
روزگاری درسیاهی وظلمت ،دست وپا می زدم و در کنج انزوا به سر می بردم وبارها مُردم
تا اینکه ،خورشید چشمانت از افق غنچه ی لبانت درخشید وبه یکباره زندگی ام را دگرگون کرد
به راستی تو خوردشید این ظلمت کده ی قلب من هستی، بتاب تا راهنمای این زورق...
چرا وقتی ز غم ها می نویسم
تو لبخندی برایم می فرستی
مگر غم خنده دارد ای عزیزم
که گریان می شوی در وقت شادی....
حجت اله حبیبی
خورشید باشد یا نباشد
مهم
طلوع چشمان توست
که از پس این همه ابر دلتنگی ،بر من می تابد
تو باشی
جهان معطر می شود از عطر نفست
و جان می گیرد از گرمی نگاهت
ومی نوازد چون نسیم گیسوانت
تمام غنچه ها را بر صفحه ی دلم...
حجت اله...
ستاره ها هر شب تو را می شمارند خوبی هایت را
عشقت را
عاطفه ات را
مهرت را
احساست را
تا اینکه با شمارش خوبی های تو
به خواب می رونددر سحر....
حجت اله حبیبی
خدایا
تو شاهدی که دوست داشتنم نه از سر هوس است ونه از بیم قفس
وابسته به اویم، چون هوا ونفس
نه راه پیش دارم ونه راه پس
اورا به رحم آر وبگو بس....
حجت اله حبیبی
دلم گرفته است از این شب های تکراری، کاش خورشیدم شوی واز افق چشمانم طلوع کنی ،تا هر صبح، به تو اقتداکنم ،اذان واقامه ام را ،تا در برابرت به نماز ایستم
ای زیباترین خالق احساس
ای عطر گل یاس....
حجت اله حبیبی
روزهای بی تو بودن گذشت
وقتی از شرق طلوع کردی روزگارم چنان غرق نعمت شد که سر از پا نمی شناسم
تو زیباترین رنگین کمان امیدی که بر رخساره ی جانم نقش بستی...
حجت اله حبیبی
نه به دیروزت می اندیشم
نه به فردایت
فقط امروز مال من باش
تا فرداهم خدا بزرگ است
خواستی باش، نخواستی هم،
می خواهم که باشی...
حجت اله حبیبی