چترت را کنار ایستگاهی در مه فراموش کن خیس و خسته به خانه بیا نمی خواهم شاعر باشی ، باران باش همین برای هفت پشت روییدن گل کافیست چه سرخ چه سبز چه غنچه ....
راهِ مرا اشاره شو من به کجا رسیده ام؟ هرچه دویده ام تو را خسته شدم ، ندیده ام
از خواب خسته ام به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم چیزی شبیه بیهوشی، برای زمان طولانی شاید هم از بیداری خسته ام از این که بخوابم و تهش بیداری باشد کاش می شد سه سال یا شش سال یا نه سال خوابید و بعد بیدار شد نشد هم... نشد..