یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
رمضان آمده آهنگ سحر ساز کنیدبا مناجات و غزل بر دو جهان ناز کنیددست ها را برسانید به معراج دعاتا خدا با نفسی سوخته پرواز کنید...
از کار گِره خورده ی من یک گره وا کنمن پیش خدا وجهه ندارم تو دعا کن...
از اعماق وجودم برایت دعا می کنمهرگاه دلت لرزیداز شوق عشق باشدنه از دردِ زخم های یک عمرِ پرخاطره....
چه خوب است یڪ شب ،همہ مابراے ڪسے دعا ڪنیم ؛ڪہ هر شب به تنهایےبراے ما دعا میڪند ... اَللهمَ_عَجّل_لِولیڪَ_الْفَرَج...
آیدای خودم، آیدای احمد.شریک سرنوشت و رفیق راه من!به خانه ی عشقت خوش آمدی! قدمت روی چشم های من! از خدا دور افتاده بودم؛ خدا را با خودت به خانه ی من آوردی.- سرد و تاریک بودم، نور و روشنایی را به اجاق من باز آوردی.- زندگی، ترکم کرده بود؛ زندگی آوردی. صفای قدمت! ناز قدمت! عشق و پاکی را به خانه ی من آوردی. از شوق اشک می ریزم. دنبال کلماتی می گردم که بتوانند آتشی را که در جانم شعله می زند برای تو بازگو کنند، اما در همه ی چشم انداز اندیشه و ...
کمترین مهربانی می تواند این باشدکه در انتهای شب ؛برای آرامش یکدیگردعا کنیم......
دل که تنگ است کجا باید رفت؟ به در و دشت و دمن؟ یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟یا به یک خلوت و تنهایی امندل که تنگ است کجا باید رفت؟ پیر فرزانه مرا بانگ برآورد که این حرف نکوست ، دل که تنگ است برو خانه دوست... ؟شانه اش جایگه گریه تو!سخنش راه گشا!بوسه اش مرهم زخم دل توست!عشق او چاره دلتنگی توست...! دل که تنگ است برو خانه دوست...خانه اش خانه توست...باز گفتم: خانه دوست کجاست؟گفت پیدایش کن!برو آنجاکه پر از مهر و ص...
چه دعایی کنمت بهتر از این خنده ات از ته دل ، گریه ات از سر شوقروزگارت همه شاد ، سفره ات رنگارنگ و تنی سالم و شاد که بخندی همه عمرسال نو مبارک دوست خوبم...
الهی اونقدر بخندید که صدای خنده هاتونبشه زیباترین موسیقی کائناتالهی از شادی اونقدر پر بشید کهسرریزش همه ی مردم دنیا رو سیراب کنه.الهی روزیتون اونقدر زیاد بشه کهامیدی باشید برای رسوندن روزی خیلیاالهی همیشه بهترین افکار به سراغتون بیانو درست ترین تصمیمات رو بگیریدالهی اونقدر غرق خوشبختی بشید کهتا عمق بی انتهای رضایت برسیدالهی همیشه تنتون سالم باشهو عاقبت به خیر بشیدالهی که همیشه بهترین حال ممکن رو داشته باشیدو الهی که خدا ...
پای ِ همین هفت سین ِ قرنطینه زده ی بی شمع و شیرینی ، بی گل و سنبل و سمنو ...محقر و بی تجمل و ساده ...می نشینم به دعا ....خداوندا ...دریاب ما را و حال و روزمان را...خستگی ها و جان سختی مان ببین ...به لطف ِ و مهر ِ خویش تیمارمان کن....روزگار خوش شود و روزی فراخ ...درد دور شود و بیماری برود ... سلامت نزدیک شود و صحت در جان ِ همه مان جا بگیرد...غم ها بپرند و شادی ها جایش رابگیرند...نحسی رنگ ببازد و مرغ ِ سعادت برای همه مان بخواند ....نود ...
گفتم به دعا که چشم بد دور از توای دوست مگر چشم بدت من بودم...
برای رسیدن به تو راه نمی روم پرواز می کنم نمی نویسمکلمه اختراع می کنم دعا نمی کنم باخدا همدست می شومچیزهای باعظمت را باید با عظمت خواست... ️️️...
...عید نزدیک استالهی یه حال خوب عطاکن....
شب آرزوهاستقاصدکی به دست باد دادمو عهد بسته ام تا رسیدنش به مقصدبرایت دعا بخوانم!نگاهت به آسمان باشد چرا که منبهترین آرزوها را برایت به قاصدک سپردمتا به خدا برساند......
شب آرزوهاستبرایت...دلخوشی های بسیار آرزو می کنمتا غمگین که شدییکی از آن خوشی های کوچک لبخندی عمیق بر لبت بنشانددعا می کنم همیشه دستت پر باشد نه دلت...
خدایا!به خواب پدر من آسایشبه بیداریش عافیتبه عشقش ثباتبه مهرش تداومو به عمرش برکت جاودان عطا کنشکرانه اش با من!...
گاهی وقتها فکر میکنم شاید اینم یکی از اون کابوسهای تلخ شبانه هستش،وقتی چشهارو از لابلای مژه های که امواج طلایی خورشید بهش تابیدن و باز میکنی، میبینی ،خدا رو شکر یه خواب تلخ و سیاه بوده،انوقت میگی خدا رو شکر،زندگی جریان داره،منم سیال این راه سپید،خدایا این کابوسهای تلخو،ازمون دور کن،بتاب گرمای وجودت را از ورای این همه سیاهی...
خدا اگر زبان دل و فکرم را شنیدی برای انسان های انسان و تمام جاندارانت برف شادی را بباران باشد که همه مزین به لبخند و امید به دقایقی شیرین و بیادماندنی باشیم ....
خدای بزرگممراسبب شکستن هیچ دلی قرارمده......
می دونم دعات رد خور ندارهو محتاجم به دعایت پدر جان...
باید باران بباردتا همه پاک شویمشهر آلودستوگرنه مگر می شود مادرم دعا کندو تو هنوز هم برنگشته باشی؟...
دست هایی که میسازند مقدس ترند از لب هایی که دعا میخوانند(کوروش کبیر)روز مهندس مبارک...
الهی به حرمت این روز عزیزو به حق فاطمه زهراهمه آرزوهاتون براورده بشههمه غصه هاتون به شادیهمه دردهاتون درمانهمه قهرها به آشتی تبدیل بشهو الهی که امشبهمگی حاجت روا باشید...
مریض شدن مادرهاخیلی بی انصافیه...خدایا به حق حضرت فاطمه(س)هیچوقت مادری رو در بستر بیماری قرار نده......
همه ی لحظات و ابعاد زندگی حضرت زهرا ممتاز و ویژه بود،چه از نظر عبادت و عرفان و چه از نظر اخلاق و اطاعت و چه از منظر مبارزه،ایشان ویژه بودند.بانویی که شب های جمعه تا صبح به عبادت می پردازد و برای دیگران دعا می کند و زمانی که با سوال حضرت مجتبی(ع)مواجه میشود،پاسخ می فرماید:*الجار ثم الدار*ایشان برای امیرالمومنین فداکاری کرد و در این راه قربانی ولایت شد.ما در جهان بانویی با این همه ویژگی سراغ نداریم،کسی که از نظر پدر ویژه است،از نظر مادر ویژه است،از...
نماند که نماند ،هر چه دعا بلد بودم خواندم امّاخدا هم انگار ما را برای همنمیخواست ...!...
کسانی را می شناسمکه با صدای بلند دعا می خواننداما دستشان به ستاره ای نمی رسداما کسانی هستند کهبی دعا با خدا دست می دهند...
در اولین مسابقه که مربیگری میکردم ، دعا کردم و از خدا خواستم که برنده باشم ، اما نبردیم !فهمیدم تیم مقابلم هم خدا دارد ؛پس از آن به بعد تلاش کردم ......
یک شب دعای تشنه ی ما ابر می شوداین روزگار زرد و سترون همیشه نیست...
دست در دست مادرش آمد/در اتاق پزشک درمانگاهاشک در چشم مادرش لرزان/بغض مردانه ی پدر گهگاه---جای گیسوی دخترانه به سر/داشت یک شال سرخ بر دوششدر خیال محال مادری اش/یک عروسک درون آغوشش---دستبندی به دور دستش داشت/جنسش از چسب و جای سوزن بوددرد هایی که در وجودش داشت/بیشتر از توان یک تن بود---آخرین آزمایشش میگفت/کار درمان شکست خواهد خوردآخر این جنگ نابرابر را/سرطان خبیث خواهد برد---رفت و در آرزوی معجزه بود/مادرش زیر لب دعا میخواند...
دعا میکنمدنیا پُر شود از آدم هاییکه نه زمان آنها را عوض میکند نه زمینآدمهاییکه هر چه کهنه تر باشندتنها یک نام دارندرفیق قدیمی...
زاریِ ما در غمِ دل دید و شادیمرگ شدمردنِ دشمن ز تأثیرِ دعایِ ما مسنج...
ما وصل خواستیم و رقیبان فراق رانفرین سریع تر ز دعا مستجاب شد...
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﭙﻪﻫﺎ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﭼﺘﺮ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ...
دقت کردید اکثر اتفاقات کشور موقع امتحانات رخ میدن؟ این بچه مدرسهایهای بیشور معلوم نیست به کدوم درگاه دعا میکنن که جواب میگیرن...
افتادگان چو تکیه به دست دعا کنندصد درد را به قطرۀ اشکی دوا کنند...
یقین دارم دعاهایم اثر داردفقط گوشه چشمی از نگاه خدابرای خوشبختی و سلامتی همه انسان ها کافی ستاین نگاه را هر لحظه از زندگی برایت آرزو می کنم....
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوندبرای شاپرک های باغچه خانه ات دعا می کنم که بال های شان هرگز محتاج مرهم نباشندو برایت صبر زیبا و امید آرزومندم و شفای عاجل از آن یگانه مهربان...
امروز برایت اینگونه دعا کردم!خدایا! بجز خودت به دیگری واگذارش نکن! تویی پروردگار او!پس قرار ده بی نیازی در نفسش! یقین در دلش!اخلاص در کردارش! سلامتی در وجودش!روشنی در دیده اش! بصیرت در قلبش! و روزی پر برکت در زندگی اش...
برایِ رسیدن به تو راه نمیرومپرواز میکنمنمینویسمکلمه اختراع میکنمدعا نمیکنمبا خدا همدستم...چیزهایِ باعظمت را باید، با عظمت خواست......
نفسهای پاییزبه شماره افتادهو یلدای سپید پوشدر راه استاز ته قلبمون دعا کنیمکه شادیها و خنده هامونبه بلندای شب یلدا باشد...
بیایید یکدیگر را دعا کنیمدعا کنیم خدا را،نگاهش را،حضورش را، از یاد نبریمدعا کنیم بالاخره یک روز دردهایمان پایان پذیردو طعم خوش زندگی را بچشیم.آمین...
مادرم فهمیدهمن رنجیده ام از دست تواهل نفرین نیست اماهی دعایت میکند...
گلدان به گلدانتو را بوئیده اماما هیچ گلیعطر تو را لو ندادخیابان به خیابانآواره تو شدماما هیچ خیابانینشانی از تومسیر قدم هایم نکردآرزو به آرزوتو را دعا کردماما خدا به آرزویم پا ندادبانو!در خواستن تومن خسته نمی شوم امابسیاری گل را رنجانده امخیابان ها را اسیر کرده امخدا را اسیرتربانو!محض خاطر گل ها و خدا هم شدهدلت را راضی کنبا دل من راه بیایدباور کن!عاشقی را خوب بلدماگر دلت اجازه بدهد...
چه دعایی کنمت بهتر از این که شود عاقبتت ختم به من...
خداست آنکه خودش هست سرپناهِ کسیخدای باخبر از قصّهی گناهِ کسی.فدای چشمِ خطاپوش و مهربانِ خداکه مانده خیره به پروندهی سیاهِ کسی.همان دقایقِ اوّل... همان شروعِ دعاگذشت مثل همیشه از اشتباهِ کسی...
خدایا:هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختی ام رانگیر...هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر...هنگامی که مقامم دادی، تواضعم رانگیر...آنگاه که تواضعم دادی ، عزتم رانگیر......
دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی بلکه فرمان است که راه به راه درست هدایت می کند....
زندگی سه چیزش خوبه ، ندونی و دعات کنن ، نبینی و نگات کنن ، نباشی و یادتت کننهمیشه به یادتم رفیق...
تو را نمی دانم،اما من دلم روشن استبه تمام اتفاقات خوب در راه مانده،به تمام روزهای شیرین نیامده،به لبخندی که یک روز بر لبمان می نشیند،به اجابت شدن دعاهایمان،به برآورده شدن آرزوهایمان،به محو شدن غمهای دیرینه مان.من دلم روشن است....یک روز کسی از راه می رسد،پای حرفهایش می ایستدو دیگر ترس از دست دادنش را به دلهایمان راه نخواهیم داد.روزی از راه می رسدو ما برای یک روز هم که شده آنچنان که باید، زندگی می کنیم.آری،من دلم روشن ...