دوشنبه , ۱۹ آذر ۱۴۰۳
بیشتر مشتریان می خواهند بویی بدهند مثل آنهایی که آرزو دارند باشند، نه کسی که در گذشته بوده اند؛ اما عطرسازها همیشه تلاش می کنند تا رایحه ای را به دست آورند که مکان ها مردم و لحظات خاصی را به یادمان بیاورد. این چالش بزرگی است، نه تنها اینکه رایحه را درست به دست آوری، بلکه همان تجربه ی کامل را به یاد آوری.کلکسیونر عطر نوشته ی کتلین تساروترجمه ی فروغ مهرزاد...
آخرین برگ از دفتر زمستانورق می خوردو رایحه ی مهراز انتهای کوچه ی اسفندبه مشام می رسددیگر گذشتآن ازدحام دلشوره های تلخو آن نیمکت های پوشیده از برفاینک بهارمژده ی حلاوت نگاهت رابه قلبم می دهدتا به شکرانه ی این عشقترنم باران رابه نظاره بنشینیممجید رفیع زاد...
تمام شب هایمسرشار از رایحه ی خیال توستعطری آغشته به عشقکه تنها مرهمدلتنگی های من استمجید رفیع زاد...
مواظب رایحه حرف هایمان باشیم !حرفها رایحه دارند ...عطر دارند ...رایحه حرف هایمان تا ساعت ها روی جان و تن می نشیندتا مدت ها در فضا می ماندتا سالها در خاطره ها جا خوش می کندعطر حرفهایمان هر چه که باشد ،تند و تلخ ،گرم و شیرین ،تیز و شورانگیز ،یا آرام و روح انگیز ...ما را در خاطره ها به یاد می آورد ...شمیم رایحه حرف هایت را انتخاب کن؛بدان که همیشه درخاطره ها باقی میماند.:)...Saeideh......
تالابای نقره ی مذاببنگر ساحل راکه با موجِ پُرشکنِ رودشِکوه سرداده چون دیدگانِ چشم اندازِ ناب ... مرغابی ها در آفتاببا بال های ابریشمیدر میانِ رنگین کمانِ خیزاببازتابِ طلاییِ مِهرندبال می گشایند، بی شتاببا رایحه ی علف های سبزپرواز می کنندبا عطر گُل های نیلوفرِ خوابتا چشمه ی مِهرتا فرازِ زیباییهم رکاب...
ما حس ِ درون ِ یاس بودیمدنیای قشنگ ِ نسترن هامدهوش و مسخ ِ یک اقاقیمغرور ِ وفای قاصدک هاطوفان تو زد، باغ بهم ریختگُلبرگ و گُل و یاس بهم ریختدر باغ نرویید و نماند یاد به جز تو از همهمه یک رایحه ماند،رایحه ی تو...
من از رایحه ی کاه گلی فهمیدمکه کسی باز باران شده است!...