متن رعنا ابراهیمی فرد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رعنا ابراهیمی فرد
ای خدا ...
تو خودت با من باش
مگذار دلم ...
چون چینی نازک سهراب بشکند
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
من غوغای درون کسی را
کسی را که ...
در آتش عشق می سوزد
اما دم نمی زند
چیزی نمی گوید
چیزی جز کلمه هیچ ...
هیچ ...
هیچ ...
و انگار که کسی دل را
به تاراج روزهای پایانی نبرده است
هیچ گاه ...
هیچ گاه درک نخواهم کرد...
از تمام دنیا یک زن بودن کافی ست
تا خود را ...
در انتهای خودکشی های روزانه نبیند
یک زن بودن کافی ست
تا خود ، شعر جداگانه ای باشد از نیاز
نیازمند فنجان ، فنجان ، حرف خوش
نیازمند یک سبد آرامش ...
تا ببافد موهایش را
نیازمند یک...
مهربانم...
غم دنیا را مخور...
که دلم خواهان توست
هر چه گویم...
کم بگویم
جان و دل تسلیم توست
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
زندگی باید کرد
زیر این چرخ کبود
گر چه خشک شد آن شاخه های سبز
گر چه غمگینی ...
برای شاخه گلی که باد شکست
شاید...
به یاد داری...
عشقی که فراموشت کرد
گاه...
نگاه معصومت
زیر آوار تحقیرها شکست
زندگی باید کرد
گر چه این سرزمین
پر از حسودان...
\ عالی جناب عشق \
با خود چه فکر می کنی
وقتی می بینی...
همه چیز گران شده است
و...
عشق ارزان
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
در مسیری که...
در آن رستن های ابدی
متوقف شده است
در خانه ای که...
انتظار بامش را فرا گرفته است
تنهایی ام...
به زیر درخت انار مهمان است
رعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)
ابر و باد و باران
دانستند
دستان من...
در گرایش دستان تو
جان می دهند
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
در کنار خنده هایت
گریه هایت...
عشق بی پروایت...
جای من خالی ست
رعنا ابراهیمی فرد(رعناابرا)
ما حاضریم
به خاطر منطق
حتی...
خودمان را هم بکشیم
پس طبیعی ست
که به جای زندگانی
زنده مانی کنیم
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
رد پایم مانده است ...
رد پایم ...
کنار سم یک اسب خیالی
روی شفافیت بلورین برف
روی ذرات خاک ...
مثال یک خاطره ی
فراموش شده ی قدیمی
مانده است...
من میان قدم هایم
قدم زنان ...
تا خانه ای گمنام می رفتم
من ...
به کلمه ی ساده...
به کجا باید رفت ...
دل ما تنگ تر از تنهایی ست
دل ما ز غمگینی پرواز خفته ای
لنگیده است
در اوج تنهایی شخصی مرموز
یک شروع منتظر است
آن شروع...
که قصه ی آغازی یک خاطره است
به کجا باید رفت
به کجا بال گشود
و کجای سفر...
عشق یعنی...
با تو نفس کشیدن
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
پاییز آمده است
بیا...
دل هایمان را
کمی با آب باران بشوریم
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
شب طنین افکنده است
شب طنین افکنده است
و صدای زوزه ی سگان ولگردی
که امشب برای اولین بار
در خانه ی همسایه مهمان اند
مادر...
از همه حساس تر است
و می گوید ...
حرف گل سرخ را باد نمی فهمد
شب دارد می گرید
تنها ...
درختان زبان...
ما کسی را...
که سر راهمان سبز می شود را
نمی بینیم
به دنبال یکی دیگری می گردیم
همان سبز شده، همان روزنه
می شود برگ، درخت، ساقه
و باز نمی بینیم
به دنبال یکی دیگری می گردیم
چرا قضیه را پیچیده می کنیم
همان سبز شده، همان روزنه...
زندگی...
فقط یک دست می خواهد
تو را بگیرد
و ازمیان چاه تنهایی ات بیرون بکشد
فقط یک دست...
که مهربان باشد
صمیمی باشد
بدون ریا و صادق باشد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
موهایم را روزگار شانه می زند
می خواهد...
تارهای تیره اش را سپید کند
و این لعنتی دست بردار نیست
شانه را به دست کسی نمی دهد
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
هیچ چیز ...
مرا راضی نخواهد ساخت
و تردید چه کنم ها
بر فراز خانه های تخیل
شادمانه رقص خواهند کرد
می دانم ...
تنها یک خیال خوش
ساعت های منزوی را ...
به انتهای شب امتداد خواهند داد
من باران غمگین روزگار را
در پس پرده های به ظاهر...
کم مانده برسد ...
کم مانده صبحی که دخترم هنوز بیدار است
از راه برسد
و من به صداهای حیواناتی گوش می دهم
که انگار معنی روز و شب را نمی فهمند
من به پرده پنجره ای می نگرم
که کم کم دارد روشن می شود
من به صدای نفس...
انصاف نیست
جوانه ها ...
در سرزمین سیمانی بخوابند
آنها معصوم اند
معصومانه پناهشان دهیم
تا شب را احساس نکنند
تا ندانند
در امتداد شب...
شبی بی پایان نشسته است
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)