پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دخترم،رویای پرواز دارد و از سختی های پر گشودن آگاه نیست!زمانی من هم عاشق پرواز بودم و بعد پرهایم را چیدند!آه دختر عزیزم!تو چون من نکن!تمام نشستن های بعد از پرواز با چیدن شاه پرها خاتمه خواهد یافت.شعر: هیوا قادربرگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
اگرچه کرم ِ کوچکی هستم با پیله ی تنهایی به دورِ خود،-اما؛رویای پروازدر خیالِ پروانگی ام، جاری ست!...
من به بی رحمی حادثه های زندگی اعتقاد دارم این که اتفاق میوفتن تا بهم بزنن تمام معادله هات رو تو یک حادثه بودی از اون جنس هایی که نه میشه گفت تلخ نه شیرین ! مثل وقت هایی که پرستار بخش رو به روت وایمیسته و میگه خدا و شکر دخترتون سالم به دنیا اومد ولی همسرتون ...کاری از دست ما بر نیومد ! و قبل این که به خودت بیای تنهات میزاره با یک اتفاق ترش که هرگز نمی فهمی جمع شدن چهره ات از لذت بود یا ....تو نمی دونی ولی قبل از تو جمعه به جمعه کوله س...
نوشتن عادی نیست... کسی شروع به نوشتن می کند که بر لبهٔ پرتگاه نغمهٔ مهر سر دهد ...کسی شروع به نوشتن می کند که بی بال رویای پرواز دارد...کسی که لب سخنش را با نخ اجبار دوختند و حال قلم سکوتش را فریاد می کند...!یلدا حقوردی...