شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
ساقی مستان تویی مستی من هست توستباعث مستی تویی کل بدن دست توستحضرت احساس عشق باز تپیدن بگیرروز جزا خبط ما رو به ندیدن بگیرمعجزه ای رو کن و باز از دستم بگیراین حس پرواز را سرورم از من نگیرمولا مددی کن تا کشتی تو را یابمدل مرده در این سینه از غیر تو سیرابم...
خورشید علی باشد ونورش زهرااز نور رخش جهان مولا زیبا.. گر میطلبی حاجتی از شاه نجف روی دلی هم جانب زهرا بنما...اعظم کلیابیبانوی کاشانی...
انتظار بی عمل رسم خدا جویان نیستوای از ما که فقط منتظر مولائیم...
من غصه ی آن دارم/که غرقه به خون گردیبی سر شَوی ای مولا/از کینه و نامردیگردد دل عالم/از غصه لبالبسیلی و رقیه/کعب نی و زینبواویلا واویلا......