کنار هم بودن را از دانه های انار بیاموزیم
انارهای کال در انتظار رسیدن دستانت
بخند... خنده های تو ترکیدن شاهوار کوهستان های انار است...
گفتی از لیمو و انگور و انارت وای وای، هر زبانی بی شک از وصف جمالت قاصر است
دو سه کیلویی بچینم میروم... لیمو، انار لامروت عینهو بقالیِ مش باقر است
دانهی سرخ اناریم و نگه داشتهاند دلِ چون سنگِ تو را در دلِ چون شیشهی ما
انار گونه هایت از شرم ترک برداشت وقتی دستانت را به آرامی گرفتم
آذر آمد که روی لبهای پاییز انار بگذارد
هر دو سرخیم ولی فاصلهء ما از هم پرده هایی ست که در قلب انار افتاده
آذر آمده که روی لبهای پاییز انار بگذارد و او را به دستهای یلدا بسپارد
به تنگ آمد دلش ترکید...... انار
یکی یکی هرس شد/ انار/ لب وگونههای سایه خون
دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار
سُرخ شد گونه ی آب/کنار حوض/سایه ی اَنار
عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار...
خنده زیباترین هدیه ی پاییز بر لب غمگین انار
خوب یادم هست پاییز بود و من کنار زخمهای چرکی انار عاشق شدم...!
دارد پاییز می رسد / انار نیستم که برسم به دستهای تو...برگم پر از اضطراب افتادن